بنام خدایی که انسان آفرید * ز رحمت برایش جهان آفرید

آدرس پی وی تلگرام جهت ارتباط آنلاین: hafeze2@ آدرس کانال تلگرام علوم قرآن و حدیث: quranied@

بنام خدایی که انسان آفرید * ز رحمت برایش جهان آفرید

آدرس پی وی تلگرام جهت ارتباط آنلاین: hafeze2@ آدرس کانال تلگرام علوم قرآن و حدیث: quranied@

بنام خدایی که انسان آفرید  *  ز رحمت برایش جهان آفرید

با سلام...
مرتضی رحیمی هستم.
دانشجوی رشته علوم قرآن از دانشگاه مذاهب اسلامی.
در این وبلاگ سعی دارم تا مطالب درسی، مقالات تقریبی و پاره ای از مطالب گوناگون رو به نمایش بگذارم.

آخرین نظرات
  • ۱۲ آبان ۹۸، ۱۴:۵۳ - عبدالله
    عالی

چارچوب تاریخی استعمار صهیونیستی

يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۲۹ ب.ظ

چارچوب تاریخی استعمار صهیونیستی

اسماعیل قدیری

 

بسم الله الرحمن الرحیم

هجوم و حشیانه به افریقا در حوالی سالهای 1880 میلادی به بعد موجب گردید حرکات اولیه استعمار صهیونیستی نیز تسریع گردید. در ایامی که ماجراجویان اروپائی و مستعمره­نشینان آرزومند و سازندگان امپراطوری دسته­ای در جستجو مال و منال و گروهی به امید جاه و مقام به جانب آفریقائی می­شتافتند مستعمره نشینان صهیونیستی هم به فلسطین هجوم آوردند این گروه در سر آرزوی بنیان نهادن یک دولت را می­پروراندند.

در این دوره یعنی اواخر قرن نوزدهم آئین ناسیونالیستی سراسر اورپا را درهم نوردیده بودـ بعضی از یهودیان نیز تحت تاثیر این آئین به این نتیجه رسیده بودند که علقه­های مذهبی و روابط باصطلاح ملّت یهود حق ملی عادی اعطاء می­کند. از جمله این حقوق ملی، حق زندگی جداگانه و حق تاسیس یک دولت یهودی را نام می­برند. استدلال این یهودیان به اینگونه بود که اگر ملت­های دیگر اروپائی موافق شده­اند بال قدرت خود را در آسیا و آفریقا بگسترند و بر امپراتوریهای خود قسمتهای وسیعی از این قاره­ها را بیفزایند قوم یهودهم دارای همین حق است.

بدین ترتیب ملت یهود از ملت های مسیحی که در دامانشان پرورش یافته بود ماجراجوئی استعمارگرانه را تقلید کرد و موفق شد مستعمره نشینان خاص خود را به قسمتی از یک سرزمین آفریقائی ـ آسیائی روانه کند و در آنجا جماعتی را مستقر سازد و قدم به قدم ریشه دولت مخصوص خود را بنشاند. البته در این کار، این سرزمین را خط مقدم میهن دیگری نمی­دانست که استعمارگران آنرا متروپل (مادر شهر) می­نامند بلکه در این سرزمین میهنی حقیقی را تصور می­کرد که دیر یا زود همه ملت یهود از اطراف و اکناف عالم روی بدانجا خواهند آورد.

بدین قرار معلوم است که پیشرفت استعماری ملت­های اروپائی در عین آنکه امپراتوری­های آنان را میساخت، ناسیونالیسم یهودی را هم به کمال میرساند.

پس با توجه به این نکته بجاست که صهیونیست که بدنبال استعمار بوجود آمده است خود وسیله­ای برای ساختن و پرداختن یک ملت بوده است. وعکس آن درست نیست که بگوئیم. صهیونیسم نتیجه و زائیده ناسیونالیسمی است که پیش از پیدایش صهیونیسم پروپایه داشته است.

با آنکه مقامات مالی یهودی اروپا از کمک باین ماجرا دریغ نمی­کردند، اقدامات اولیه استعمار یهود در فلسطین سرانجام موفقیت آمیزی نیافت. برنامة خود مختاری مقدمة تاسیس یک دولت یهودی در فلسطین بود اما این برنامه کمتر یهودیان را مجذوب خود کرد و در نتیجه قسمت اعظم یهودیان به ایالات متحده آمریکا و آرژانتین مهاجرت کردند.

به طور خلاصه در این دوره یعنی در پایان قرن نوزدهم هنوز فکر تاسیس یک دولت در میان یهودیان اروپا رواج نیافته بود. حال آنکه بدون اشاعه این فکر، مساله استعمار فلسطین در مقیاس وسیع بی­راه حل می­ماند.

در طی سالهای (1897 ـ 1882 ) اینجاو آنجا کوششهایی بعمل آمد تا ریشة یک جماعت مستعمره نشین صهیونی (صهیونیست) را در فلسطین بنشاند. اما این کوشش سرانجام نیافت وبا شکست مواجه شد. این شکست موجب گردید که استراتژی معمولی مجدداً ارزیابی گردد. همین تجدید ارزیابی است که دستور کار نخستین کنگره صهیونیست را صادر نمود. این کنگره در ماه اوت 1897 در بازل تشکیل می­گردد ریاست این کنگره را تئودور هرتزل بعهده داشت. پس از این کنگره به استعمار کاسب کارانه و خصوصی که نیمه انسانی و نیمه استعماری بود پایان داده شد.

همان طور که گفتیم این استعمار از طرف برخی پولداران یهودی حمایت می­شد. از سال 1897 ببعد بجای استعماری که گذشت برنامه ملی استعمار سازمان یافته تنظیم گردید این برنامه نتیجه هدفهای سیاسی کاملاً مشخص بود. هدف اصلی و اساسی صهیونیسم که در کنگره بازل تنظیم شده در این عبارت خلاصه می­شود که هدف صهیونیسم ایجاد کانون برای خلق یهود در فلسطین است این کانون باید بوسیله قانون عمومی (حقوق عمومی) تضمین و حمایت گردد.

باید دانست که از زمانی که برنامه بازل در سال 1897 تدوین گردید تا هنگام تنظیم برنامه بالیتمور که در 1942 انجام یافت صهیونیستها همیشه تعبیر غیر صریح کانون را بر لفظ صریح دولت ترجیح داده­اند. دلیل این ترجیح آنستکه لفظ دولت بدون شک موجب می­شد مخالفتهائی در محافل مختلف برانگیخته شود. اما گرچه صهیونیستها علناً فکر ایجاد دولت را در موارد متعدد انکار کردند لکن از همان آغازکار برنامه­ای که در مد نظر داشته­اند ایجاد دولتی از مستعمره نشینان در فلسطین بوده است.

در پایان کنگره بازل هرتزل در دفتر خاطرات خود نوشته است: «اگر بخواهیم کنگره بازل را در یک جمله خلاصه کنیم (والبته این کاری است که علناً نخواهم کرد) باید بگویم که: در بازل من دولت یهود را بنیان نهادم لکن اگر 5 سال ومحققاً در طی 50 سال این امر دیگر برکسی پوشیده نخواهد ماند. کنگره بازل علاوه بر آنکه هدف اساسی صهیونیسم را تعریف و تحدید نموده است به تفصیل به بررسی خصیصه­ها و اوضاع و احوالی پرداخته است که مربوط به استعمار صهیونیست در فلسطین است و براساس این بررسی است که به تشریح برنامه­ای دست زده است که جنبه عملی داشته باشد.

سه عامل اساسی است که استعمار صهیونیست را در فلسطین از استعمار اروپائی در سرزمین­های آسیا و آفریقا متمایز می­سازد. براساس این سه عامل استعمار مخصوص صهیونیسم متضمن ابتکارات ویژه­ای است.

اولاً: مستعمره نشینان اروپائی که به سرزمینهای آسیائی و آفریقائی میرفتند به جهات اقتصادی یا سیاسی امپریالیستی در این خط می­افتادند. این دارودسته امید داشتند که از راه استعمار منابع طبیعی که مورد حمایت امپریالیسم است مال و منال شخصی گردآورند و یا جاده را صاف کنند و یابعبارت دیگر برای انضمام سرزمینهای مطلوب به حکومت­های امپریالیستی اروپا کمک نمایند.

محرک مستعمره نشینان صهیونیست هیچیک از این انگیزه­ها نبود. میلی که آنان به استعمار فلسطین داشتند این بود که برای خود یک هویت ملی بدست آورند و در آنجا دولتی یهودی را بنیاد نهند که مستقل از هر حکومت دیگری باشد و پس از آن در طول زمان یهودیان همة عالم را بدانجا بکشانند.

ثانیاً: مستعمره نشینان اروپائی می­توانستند با اهالی بومی همزیستی داشته باشند این دار و دسته هرچند بومیان را استثمار می­کردند و بر آنان حکمفرمائی و سیطره داشتند لیکن بدانها نیازمند بودند و در نتیجه ناگزیر بودند که حضورشان را در سرزمینهای مطلوب و مورد نظر تحمل کنند. بر عکس مستعمره نشینان صهیونیست نمی توانستند با ساکنان فلسطین بطور نا محدود همزیستی داشته باشند.

واقعیّت امر آنست که فلسطین از اعراب مملو بود. اعراب در این هنگام آگاهی ملی یافته و بحرکت آمده بودند و خواست استقلال در آنان روح فعالیّت دمیده بود. نتیجه آنکه استعمار صهیونی آنطوریکه صهیونیسم تعریف و تدوین کرده بود، تاو قتی که خلق عرب به زندگی بر روی سرزمین خود ادامه می­داد نمی توانست گسترش یابد و اگر مارابر این منوال پیش می­رفت امیال و آرزوهای سیاسی ای که صهیونیست­ها درباره تفکیک نژاد و ایجاد دولت داشتند به حرفهای بی معنی و پوچ مبدل می­گردید.

بنابراین، برعکس استعمار اروپائی در سرزمین­های دیگر، استعمار صهیونیست در فلسطین با حفظ خلق بومی در این سرزمین مانعه الجمع بود.

ثالثاً: مستعمره نشینان دیگر می­توانستند بی آنکه با مشکل زیادی رو به رو شوند، بر موانعی فائق آیند که راه استقرار آنها را در مستعمره سد می­کرد. بدین معنی که مستعمره نشینان می­توانستند از حمایت موثر دولت امپریالیسم خود برخوردار باشند مستعمره نشینان صهیونیست فلسطین این راه آسان را در دسترس نداشتند. خلق عرب فلسطین در برابر هرگرنه مهاجرت مستعمره­نشینان صهیونیست مقاومت می­کرد. علاوه بر آن صهیونیست­ها باید درباره مخالفت مقامات عثمانی نیز فکر می­کردند مقامات دولت عثمانی استقرار این جماعت خارجی را با نظر موافق نمی­نگریستند و این جماعت را دارای طرح سیاسی ایجاد یک دولت مستقل، در ناحیه مهمی از امپراطوری خود می­دانستند. با توجه به این مشکلات، جنبش صهیونیستی، در نخستین کنگرة خود به تعریف و تحدید هدف خود پرداخت و در عین حال در صدد تهیه یک برنامه عملی نیز بر آمد.

این برنامه طرح عملیات را در سه مرحله پیشنهاد کرد: سازمان دهی، استعمار، مذاکره.

1 ـ فعالیتی که برای سازماندهی بعمل آمد بطور مطلق مقدم بر فعالیتهای دیگر بود. جنبش صهیونیستی برای تدوین و تعقیب برنامه استعماری ما وراء بحر خود دارای متروپل (مادر شهر) نبود بنابراین می­بایست واجد دم و دستگاهی نیمه دولتی شود تا بتواند در این جهت قدم بگذارد.

بمنظور اجرای این نقشه، سازمان صهیونیست جهانی در بازل ایجاد گردید. فدراسیون­ها و سازمان­ها و مجامع محلی و کنگره و شورای عمومی و هیئت اجرائی مرکزی از ارگانهای آن بودند.

2 ـ با سرعت هرچه تمام تر وسائل برای یک استعمار مطابق نظم و قاعده تهیه گردید. تراست گولونیال یهود (در 1898 کمیسیون استعمار ـ کولونیزاسیون ـ در سال 1898 صندوق ملی یهود در سال 1908 دفتر فلسطین 1908 و کمپانی برای توسعه و رشد زراعی در فلسطین (1908) از نخستین وسائل و ابزارهائی هستند که سازمان­های صهیونیستی بنیاد نهادند. هدف مشترک این تشکیلات برنامه گذاری، پرداخت مخارج و نظارت بر برنامه استعماری بوده است. ضمناً این تاسیسات باید در این امر نظارت کنند که شکست سابق تجدید نشود. همانطور که گفتیم این شکست ناشی از کوشش های تک افتاده یا استعمار سازمان نیافته بود.

3 ـ در همان زمان که برای براه انداختن تاسیسات و وسائل استعمار کوشش می­شد، فعالیتهای سیاسی نیز جهت ایجاد شرایط سیاسی توسعه می­یافت. هدف این فعالیت آن بود که استعمار را در مقیاس وسیع مجاز گردانده و تسهیل نماید و اجرای آنرا تامین نماید.

این فعالیتهای سیاسی نخست متوجه امپراتوری عثمانی گردید. علت این بود که سرنوشت سیاسی در کنترل امپراتوری عثمانی بود. صهیونیست­ها مستقیماً به مقامات قسطنطینه (اسلامبول) نزدیک شدند و به سلطان وعده­های مادی از قبیل اعطای قرض و هدیه دادند و ضمناً مرتباً از قدرتهای اروپائی تقاضا می­کردند که در پیشگاه باب عالی بو ساطت سازمان صهیونیست برخیزند و سلطان را قانع کنند که باین سازمان منشوری اعطا نماید و این منشور استقرار مستعمره نشین صهیونیست خود مختاری را در فلسطین اجازه دهد.

فعالیتهای دیگر از همین قبیل بعمل آمده مثلاً از امپراتور آلمان دعوت گردید که تاسیس یک کمپانی رشد و توسعه زراعی را بعهده بگیرد و این شرکت در فلسطین تحت حمایت آلمان تشکیل گردد و توسط مستعمره نشینان صهیونیست اداره شود. همچنین به همه وسائل متوسل شدند که دولت انگلیس اجازه دهد یک مستعمره نشین خود مختار در شبه جزیره سینا مستقر گردد تا عملاً نخستین قدم برای استعمار فلسطین برداشته شود. اما همه این فعالیتها بی­نتیجه ماندند.

از جنبش جدید صهیونیستی که سال 1897 آغاز شده بود ده سال گذشت. امادر پایان این بار نیز صهیونیسم از لحاظ ابزار و ادوات استعماری پیشرفتی نکرده بود. از جنبه بدست آوردن اجازه و کمک­های لازم هم که مربوط به حکومتهای مختلف می­شد کار کمتری بانجام رسانده بود.

نتیجه آنکه، صهیونیسم که امیدوار بود به موقعیت­های استعماری خود جنبه حقوقی و قانونی دهد این امیدو آرزو را بکناری نهاد و در استراتژی خود تجدید نظر تازه­ای کرد و به استعمار عملی اکتفا نمود. توجه وی در این تجدید نظر باین بود که با نیروی فشاری که ایجاد می­کند و با به کار بردن این نیرو در موقع مناسب خواهد توانست شناسائی سیاسی بدست آورد.

بر این اساس صهیونیسم از سال 1908 ـ 1907 به بعد روش جدیدی را در استعمار آغاز کرد. این روش دیگر در جستجوی هیچگونه راه حل قانونی نبود و از قید هرگونه هکاری رسمی با اروپائیان آزاد بود. این روش در راه و رسم خود آگاهانه ناسیونالیستی بود و در قبال اعراب بطور فعّال از شیوة جدائی و انفصال استفاده کرد و برای آنکه در سرزمین فلسطین ریشه بگیرد به عملیات دقیق سیاسی و استراتژیک دست زد.

دومین موج استعمار صهیونی هم با آنکه دینامیسم بیشتری داشت و از آگاهی ایدئولوژیک روشن تری برخوردار بود، از موج اول نتیجه بخش­تر نبود.

خلاصه آنکه مقارن با جنگ جهانی اول، استعمار صهیونی فلسطین، پس از سی سال کوشش و فعالیت پیشرفت بسیار کمی داشت و صهیونیست­های فلسطین اقلیت بسیار کوچکی را تشکیل می­دادند و تنها شامل یک در صد جمعیت یهود در سراسر جهان بودند. فعالیت صهیونیست­ها هم ترس وهم مخالفت یهودیان دیگر را برانگیخت. این دسته از یهودیان راه حل مساله یهود را خود مختاری در سرزمین فلسطین نمی­دیدند و جویای درهم آمیختن یهودیان با مردم اروپا و ایالات متحده آمریکا بودند.

در طی سی سال که گذشت و در طول آن مهاجرت یهودیان به فلسطین ادامه داشت یهودیان حتی هشت در صد کل جمعیت کشور فلسطین را تشکیل نمی­دادند و به زحمت 5 ر 2 % از زمین­های فلسطین را در تصرف داشتند. در ضمن صهیونیسم موفق نشده بود مساعدت و حمایت سیاسی مقامات عثمانی، یا قدرتهای اروپائی را بدست آورد.

جنگ دورنمای تازه­ای را عرضه کرد. این دورنما نسبت به استعمار صهیونیستی فلسطین به طور قابل ملاحظه­ای مساعد بود. جنگ جهانی عامل اتحادی شد که به سال 1917 میان امپریالیسم بریتانیا و استعمار صهیونیسم برقرار گردید. این اتحاد در طی سی سال بعد از 1917 دروازه­های فلسطین را بروی مستعمره نشینان صهیونی باز کرد و استقرار جماعتی از مستعمره نشینان صهیونیست را تسهیل نموده و زمینه را برای غصب املاک خلق عرب فلسطین و اخراج آنها مهیّا ساخت و دست آخر مقدمات ایجاد دولت استعماری صهیونی را در 1948 فراهم نمود. گفتیم که استعمار صهیونیستی مستقلاً نتوانسته بود در طی سی سال قبل از جنگ جهانی اول بطور محسوس پیشرفت کند. اما بعکس وقتی استعمار صهیونی و امپریالیسم بریتانیا متحد شدند در طی سی سال بعد از جنگ هر دو حریف موفق گردیدند، به هدفهای مورد نظر خود برسند.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی