بنام خدایی که انسان آفرید * ز رحمت برایش جهان آفرید

آدرس پی وی تلگرام جهت ارتباط آنلاین: hafeze2@ آدرس کانال تلگرام علوم قرآن و حدیث: quranied@

بنام خدایی که انسان آفرید * ز رحمت برایش جهان آفرید

آدرس پی وی تلگرام جهت ارتباط آنلاین: hafeze2@ آدرس کانال تلگرام علوم قرآن و حدیث: quranied@

بنام خدایی که انسان آفرید  *  ز رحمت برایش جهان آفرید

با سلام...
مرتضی رحیمی هستم.
دانشجوی رشته علوم قرآن از دانشگاه مذاهب اسلامی.
در این وبلاگ سعی دارم تا مطالب درسی، مقالات تقریبی و پاره ای از مطالب گوناگون رو به نمایش بگذارم.

آخرین نظرات
  • ۱۲ آبان ۹۸، ۱۴:۵۳ - عبدالله
    عالی

نگاهی دیگر به برخی مبادی تصوری و تصدیقی اجتهاد پویا

دکتر امیر حمزه سالارزایی

استادیار دانشگاه سیستان وبلوچستان

 به نام خداوند بخشنده مهربان 

 چکیده

عدۀ من اصحابنا، عن احمد بن عیسی، عن احمد بن ابی نصر عن ابان بن عثمان، عن ابن ابی یعفور، عن ابی عبدالله علیه السلا أنّ رسول الله صلی الله علیه واله خطب الناس فی مسجد الخیف فقال: نضرالله عبداً سمع مقالتی فوعاها و حفظها و بلغها من لم یسمعها، فربّ حامل فقه غیر فقیه و رب حامل فقه الی من هو افقه منه(الکافی 1388 ق ج 1 ص403)

مجتهد،در یک تشبیه بلیغ،خبرنگار ماهر و فرصت شناسی است که شریعت قدسی لایزال را به نطق در آورده، و در وقایع نو به نو از گنجینه های ذخّار آن، جامعه‌ی بشری را در نظر و عمل بهره مند می گرداند.

موضوع اجتهاد،حدود و حجّت شرعی می باشد، اطلاق مجتهد به کسی که در فرایند تفریع فروع متشابه بر اصول محکم، زمان شناس، نیازشناس و بویژه موضوع شناس نباشد، محلّ تامل است.

اجتهاد، طریق زنده ای است که نه شیفته و مقهور و مبهوت بیش از حدّ فحول گذشته است و نه میدان دادن به عقلانیت و عرف پر زرق و برق غالب بشری و متروک نمودن سنت عتیق و عمیق اسلاف، بلکه با یک  هوشمندی بسیار بالا و کارکرد پروا پیشگی الهی، ملزومات و متغیرات هر عصر را به محکمات شریعت محمدی(ص) به طور سازنده و مثبت تطبیق می دهد.

قلمرو امر ولایی و احکام حکومتی در إعمال حدود الهی، از قلمرو منطقة الفراغ هم وسیع تر است، بطوری که در موارد استثنایی،احکام اولیه را نیز با حفظ مبانی و محکمات شریعت، توسعه و تضییق می دهد.

این مقاله در صدد تعریف و توضیح مبادی تصوری و تصدیقی اجتهاد، به اقتضای نیاز امروزین است.

واژگان کلیدی: مبادی تصوری، علم،حجّت،مبادی تصدیقی،موضوع احکام،کارشناسان 

 

مقدمه

حدثنا محمد بن عبدالله بن نمیر و علی بن محمد، قالا: ثنا محمد بن فضیل. ثنالیث بنابی سلیم، یحیی بن عباد، ابی هبیرۀ الانصاری، عن ابیه، عن زید بن ثابت، قال: رسول الله صلی الله علیه و سلم« نضر الله امرأ سمع مقالتی فبلغها، فربّ حامل فقه غیر فقیه، و ربّ حامل فقه الی من هو فقه منه» ( سنن ابن ماجه، بی تا، ج1 ص84)

در هندسه ی آموزه های اسلام عزیز،اجتهاد یک نهاد الهی و پاسخگو به نیازمندیهای کاربردی و میدانی متشرعان بلکه انسانهاست،امروزه، این نیازمندیها صرفاً در عرصه ی عبادیات و برخی معادلات سنتی نیست، بلکه بیشتر در قلمرو وسیع، عهود،عقود،ایقاعات،سیاسات،قراردادهای داخلی و بین المللی و تجارت جهانی و نوین است. دنیای امروز می طلبد که فرایند استنباط، پشت درهای بسته و به تنهایی و به روش صرفاً کتابخانه ای صورت نگیرد بلکه در پهنه ی تکاپوی علوم و فنون و در کنار دانشمندان مرتبط، در یک تعامل مؤثر و متأثر صورت پذیرد. لازمه ی این کار، موضوع شناسی است که به نظر نویسنده یکی از عناصر اجتهاد کارآمد می باشد، چگونه است که فراگیری مبادی و مقدمات اجتهاد (یادگیری منطق، ادبیات عرب، تفسیر و ... ) لازم باشد، اما شناخت موضوع که سبب حکم فقهی است،به طور مستقیم یا غیر مستقیم و با واسطه ی دانایان هر علم، چندان مهم نباشد.

در گذشته هم موضوعاتی بوده و اکنون نیز هست که حدود آن توسط فقیه تعیین می گردیده،همچون ارتداد، غبن، حَجر، حد ترخّص، موت فرضی، شفعه، حبوه، ولی خاص، محارب، اختلاس، منجزّات مریض، محارب و قطاع الطریق. پس در عصر حاضر هم در عرصه های پزشکی، تجارت نوین و بورس و ده ها عناوین مستحدث، موضوع شناسی از ارکان و عناصر و مبادی تصوری اجتهاد پویاست.

در مقدمه کتاب الهدایه ی شیخ صدوق چنین آمده: إنّ المسائل الفقهیۀ علی قسمین: قسم منها اصول مأثورۀ عنهم(ع) و تلقاها الاصحاب یداً بید و اودعوها فی کتبهم ... و قسم منها مسائل تفریعیۀ، استنبطها الاصحاب من تلک الاصول باعمال الاجتهاد و النظر ، و من هذا القبیل تشریح موضوعات الاحکام المأثورۀ و بیان حدودها(الهدایۀ 1418 ص 23)

وقتی ما معتقدیم، به لحاظ حکم اولیه،قاضی باید مجتهد باشد، و قاضی هم تا به پرونده و موضوع آن دقیقاً رسیدگی نکند نمی تواند حکم صادر کند، و اگر هم بدون تنقیح موضوع و لو از طریق ارجاع به کارشناس، حکم صادر کند،رأی او محکمه پسند نیست چگونه است که در اصدار فتوی، به موضوعات توجه آن چنانی نداشته باشد؟!

پس به نظر نویسنده موضوع شناسی و او با استفسار از خبرگان هر رشته، از مبادی تصوری اجتهاد محسوب می شود. حال آنکه در تعریف سنتی اجتهاد این امر ملحوظ نیست.

در ماجرای سمرۀ بن جندب و رجل انصاری، حضرت رسول در مقام داوری، پس از عرض حال رجل انصاری و استماع آن توسط آن حضرت و  تنقیح موضوع، به کندن درخت حکم کردند، و گرنه روی قواعد کلی، که حکم به کندن درخت متعلق به سمرۀ (که مطابق حق ارتفاق و مجری، مسیر وی به رفتن و سرزدن از درخت، علی القاعده یک رویه بوده است)، توجیهی ندارد و این قطع باخود قاعده ی "لا ضرر" منافات دارد. از این حکم سلطانی و حکومتی و ولایی حضرت بر می آید، که حتی در موارد استثنایی حکم ولایی بر حکم اولیه نیز، حکومت دارد.(نک به، فرائد الایام1408،ص 16 تا 25)

 

طرح مسأله

این پرسش اساسی برای ذهن جوّال و کنجکاو بشر اعم از مؤمن و غیر مؤمن در قلمرو اندیشه ممکن است مطرح شود، که آیا برخی گزاره های فقهی و حقوقی غیر عبادی مرتبط با زندگی مدنی انسان نباید همانند مصنوعات بشر رو به جلو بوده و بعضاً به علّت مرور زمان حتی منسوخ و از رده خارج گردد و به اصطلاح ، تاریخ مصرف آن منقضی گردد؟! حجم عظیمی از تکنولوژیها و دست ساخت های بشر یا ارتقای کیفیت پیدا می کنند یا از چرخه ی کارایی خارج و به عنوان آثار تاریخی، در حاشیه وپشت ویترین، صرفاً برای نمایش و عبرت گیری قرار داده می شوند.

چرا برخی کارکردهای فقه مذاهب در عرصه ی معاملات به معنای اعم، چنین نشود؟! در علوم تجربی فراوان این تغییر و تبدیلها اتفاق می افتد، مثلاً در علوم پزشکی و پیراپزشکی که بسیار مبتلا به است نمونه های بارزی از منسوخ شدن برخی باورهای با سابقه ی چندین ساله داریم که هراز گاهی اتفاق می افتد .

مروری بر تاریخ مدوّن علم پزشکی، گواه بینِ این مدعاست. چه داروها یا تجهیزاتی که در درمانهای تهاجمی و غیر تهاجمی از کارایی ساقط می شوند و حتی ممنوعیت کاربرد ومصرف پیدا می کنند.

حال این پرسش مطرح می شود که چرا حداقل اجتهاد که یک علم کاربردی و درجه ی دوّم(فقه اصغر) نسبت به باورهای ایمانی اساسی (فقه اکبر) است، از این قاعده مستثنی باشد؟! اگر بگوییم اجتهاد یک مهارت(دانش+کاربرد) و یک فنّ است قاعدتاً باید هرازگاهی بازبینی و باز مهندسی شود.

برای این پرسش مقرون به انواع دغدغه ها ، دو پاسخ نقضی و حلّی می توان ارائه داد.

مدعای نویسنده این است که ، با شناخت صحیح مبادی تصوری و تصدیقی اجتهاد از یک سو و از سوی دیگر شناخت رسالت و فلسفه ی این نهادِ در قلمرو شریعت ، می توان بصورت برهانی به ابهامات فوق پاسخ داد.

تعریف اجتهاد

نکته مهم ، علامه حلی بر آن است که از شرایط مجتهد، عارف بودن به مقتضای لفظ و معنای آن می باشد ، امروز تا مجتهد مثلاً نداند که شیردهی القایی ،شبیه سازی ، کودک آزمایشگاهی یعنی چه ، چگونه می تواند در خصوص آن حکم  صادر کند ؟ لذا می نویسد : فی شرایط المجتهد ، وینظمها شئ واحد ، و هو ان یکون المکلف بحیث  یمکنه الاستدلال بالدلائل الشرعیه علی الاحکام و هذه المکنه انما تحصل بان یکون عارفاً بمقتضی اللفظ و معناه (مبادی الوصول 1404ص 241 )

پیش از پرداختن تفصیلی به یک دانشِ  پیش رو، آشنایی با چهار عنوان از مبادی معروف به « رؤوس ثمانیه ی منطق صوری ارسطویی » ، مهم تر به نظر می رسد. عادت دانشمندان سلف این بوده که از باب مبادی تصوری، به این مبادی هشتگانه می پرداخته اند.( مباحث منطقیه در شرح حاشیه ملاعبدالله 1371 ص 408 و الکلمات العالیه فی شرح الحاشیه1369 ج2 ص 356)

این مبادی چهارگانه عبارتند از: تعریف علم مورد نظر، بیان موضوع آن ، بیان فایده ی آن علم و بالاخره رتبه ی علمِ مورد کنکاش و تحقیق می باشد . نکته ی مهم این است که ضمن اینکه مبادی عمومی علوم خارج از خود علم است، در عین حال ادراک دقیق این مبادی عمومی، در خبرویت دانش پژوه، بسیار مؤثر خواهد بود. نویسنده در این مقاله، روی تعریف اجتهاد و پیامدها و لوازم آن با نگاهی دیگر، تکیه می کند.

 

معنای لغوی اجتهاد

اجتهاد از نظر لغوی از ماده جهد، وآن هم در صورتی که مضموم الفاء باشد به معنای توانایی، تحمل و طاقت است؛ اگر مفتوح الفاء باشد، به معنای مشقّت و حتی مبالغه ی در سعی برای حصول و وصول غایت می باشد. و نیز در منابع لغوی معنای وسع و طاقت برای هر دو ماده آمده، امّا اگر منظور مشقّت باشد و پیرامون دشمنی ها و خصومتهای فیزیکی باشد، حتماً باماده ی مفتوح الفاء می آید مجدالدین محمد الجرزی با صراحت در این خصوص می نویسد: یقال هم بشق من العیش اذا کانوا فی جَهد؛ فیه « لولا أن أشقّ علی امتی لامرتهم بالسواک عند کل صلوۀ» ای لولا أن اثقل علیهم و أصله من الشّق ای نصف الشیء. .( نک به ، النهایه فی غریب الحدیث والاثر1367 ، ج1 ص319و ج2 ص491 ،لسان العرب 1427، ج2ص239، المعجم الوسیط ،  ج1-2ص142 ،تاج العروس بی تاج 2 ص 329)

چنان که از منابع فوق بر می آید، اجتهاد از مطاوعه ی جُهد (به ضم ج)است نه قسیم آن (به فتح ج)، زیرا خداوند فرموده است: « و جاهِدوا فی الله حق جهاده هو اجتبیکم و ما جعل علیکم فی الدین من حرج».(حج/78)

در عین حال که برای خدا حق جهاد در راهش  را بجای آرید و به دین خدا  سرافراز گردید، در مقام تکلیف هم بر شما رنج و مشقتی وضع نشده است.

لازمه ی این بیان این است که برای رسیدن و اصابت به حقِّ مکنون در مکمن لوح و قلم، نباید انسان خود را به مشقت فوق طاقت برای رسیدن به کنه واقعِ عند علاّم الغیوب ، بیندازدو همچون اخباریان سخت گیر،از یافته های متیقن عقلی و ظواهر کتاب دست بکشد.(نک به فرائد الاصول 1428 ج1ص51و58)، چون که این فرایند به ویژه در عصر حال و آینده نه جایز ونه واجب است .

از طرفی اگر جستجوگر این قلمرو،فقط محدود به عرصه ی نصوص و ظواهر سنت شود و باب مستلزمات و مستقلات عقلیه را ببندد و  حرص وصول به حاق واقع را بزند، پس از مدتی دچار نوعی وسواس فکری و افسردگی روحی می شود که نهایت آن ، واماندگی و افت کارایی خواهد بود و البته این پیامد دین را ناکاآمد و در نهایت نقیض غرضِِ حداقل یک پیام قرآنی که می فرماید: ما فرّطنا فی الکتاب من شئ،  می باشد که آن هم بدون تردید از باب نکره در سیاق نفی، افاده عموم و شمول می کند.

مجدالدین الجرزی در همین راستا، حدیثی را در قالب دعا چنین نقل می کند: « اعوذ بک من جَهد البلاء » أی الحالة الشاقّة (النهایة فی غریب الحدیث 1367ج1ص320 ).

به نظر نویسنده اگر اجتهاد را از ماده ی جَهدِ تنها بپنداریم،درست نیست زیرا مشقّتی است که از طوع و رغبتی که در اشتقاق و صیغه ثلاثی مزیداجتهاد از نظر صرفی ملحوظ است، خارج می شود . می دانیم که خداوند خود وعده داده است که « والذین جاهَدوا فینا لنهدینّهم سبلنا و إنّ الله مع المحسنین ». (عنکبوت/69)،البته جهادی که معنای مطلق آن چنان که در آیه پیشین گذشت، عسر و حرجی نیست.

پس در عین حال که ما بنا به آیه ی 78 سوره مبارکه حجّ، حق تلاش در راه خدا را به جا می آوریم ، لازم نیست طبق قاعده ی لا حرج خود را در دینداری به حرج و مشقّت بیفکنیم خصوصاً که در آیه ی فوق خداوند با چند تاکید بلاغی ، رسیدن به مقصود را تضمین کرده است .

تا این جا بر آمد که یکی از مبادی اجتهادِ مرسوم ،باتوجه به تعریف اجتهادی که باب افتعال است بذل وسع در حد طوع و طاقت می باشد نه این که شخص خود را به مشقّت طاقت فرسابیفکند و دچار نوعی وسواس افراطی فکری شود ( رفع عن امتی تسعۀ ... الوسوسه فی التفکر فی الخلق)، در این حال هم خود دچار واماندگی و هم دین ناکارآمد نشان داده می شود. حاصل روایت نبوی مذکور این است که شیطان اگر شما را در باب عمل شکست نداد،گاه از پنجره تفکر وارد می شود و شما را با وسواس فکری به جاده خاکی و ناامن می کشد.(وسائل 4/1192 باب16ج2)

درتایید این برداشت ، از نقل ابن منظور (مجتهد لغوی مشهور عرب) نیز می توان بهره جست،وی نوشته : « و من المضموم(جُهد)، حدیث الصدقة ، أی الصّدقة افضل؟ ، قال: المقلّ أی قدر ما یحتمله حال قلیل المال». (لسان العرب ج2 ص239 )

الازهری عن الشعبی قال: الجُهد فی الغنیة و الجَهد فی العمل . ابن عرفه : الجُهد : الوسع  و الطاقة ، والجَهد: المبالغة و الغایة و منه قوله عزّوجلّ : جَهد أیمانهم أی بالغو فی الیمین، و فی الحدیث: اعوذ بالله من جَهد البلاء قیل انها الحالة الشاقّة التی تاتی علی رجل یختار علیها الموت .( همان ص 240)

جزری، جهاد و اخلاص را به صورت توالی آورده و این نشان می دهد که در جهاد ممکن است نیتِ تمایل و اخلاص در فعل نباشد وبمانندنیروهای نظامی است که به امر فرمانده و براساس اطاعت فرمانِ فرمانده می جنگد و این اطاعت همیشه ملازم با طوع و رغبت نیست، امّا در اجتهاد این توالی نیامده و لذا نشان می  دهد که نیت به همراه طوع و رغبت و اخلاص در خود ساختار اجتهاد ملحوظ است و صیغه صرفی اجتهاد نیز بیانگر مطاوعه می باشد.. لذا چنین ذکر می کند :لا هجرة بعد الفتح ، ولکن جهاد ونیّة ... و المراد بالنیّة اخلاص العمل لللّه تعالی... و فی حدیث معاذ رضی الله عنه « اجتهد رأیی» الاجتهاد : بذل الوسع فی طلب الأمر و هو افتعال من الجُهد ای ،الطاقة . و المراد به : ردّ القضیّة التی تعرض للحاکم من طرق القیاس إلی الکتاب والسنة . و لم یرد الرّأی الذی یراه من قبل نفسه من غیر حمل علی کتاب أو سنة . (النهایة فی غریب الحدیث والأثر 1367ج1 ص 319)

پس اجتهادی که ثلاثی آن جُهد است ، از باب افتعال می باشد و این باب ، در چند جهت و معنا کاربرد دارد.

الف: مطاوعه ی ثلاثی مثل : جمعتُه فاجتمع

ب: بر اتّخاذ فعل از اسم دلالت می کند ، مثل: اختتم به، معنای اتخذ خاتماً

ج: دلالت بر تشارک دارد، مثل : تشاورو اشتور القوم، به معنای مشورت کردن دو طرفه و هم زمان افراد و گروهها .

توجه داریم که یک فرق اساسی بین دو باب مفاعله و تفاعل که هر دو دلالت بر شرکت دارند، وجود دارد و آن این است که در باب تفاعل همزمان دو فاعل داریم چون تناظر که همزمان به یکدیگر نگریستن است، امّا در مکاتبه ، نخست یکی فاعل کتابت به دیگری است و آن دیگر، مفعولٌ به است، و در مرحله ی بعد برعکس می شود .بطور خلاصه ، تناظر زیدٌ و بکرٌ و کاتب زیدٌ بکراً ثم کاتب بکرٌزیداً.

د: دلالت بر تصرفِ به مبالغه و کثرت دارد، مثل: اکتتب که دالّ برنوشتن است که معلّم به دانش آموز کتابت را آموزش می دهد؛ یعنی بالغ فی الکتابة ، اجتهد، یعنی بالغ فی الجُهد

هـ: دلالت بر اختیار می کند، مانند: اصطفی که از صفا و خلوص است به معنای برگزیدگی است .

و: برای طلب هم بکار می رود ؛ مثل : « اکتدّ فلاناً » أی طلب منه الکدّ .

( برای تأیید و توضیح بیشتر، نک به : شرح ابن عقیل 1384ج2ص601 و المنجد فی اللغة1364 ص «و» در المقدمه)

از این شکافت تفصیلی معنا و ساختار لغوی اجتهاد ، چند عنصر مهم دانسته می شود:

الف: اجتهاد از باب افتعال ، یک مقوله ی ارادی اشتیاقی است، به نظر نویسنده چون اجتهاد یک فن است (دانش بعلاوه کاربرد) پس تطبیق و تفریع ذهنیات با عینیات مورد ابتلا است لذا نوعی هنر می باشد که نه تنها مشقّت ندارد بلکه ذوق و سلیقه و بهجت انجام تکلیف الهی نیز در آن ملحوظ است.

ب: اجتهاد یک حرکت فکری بُرداری و جهت دار است ، چون تلاش بدون مبدء ، مسیر و منتها، یک نوع حیرانی و در نهایت ناکامی است.

ج: چون در معنای اجتهاد از باب افتعال ، یک نوع اصطفاء و برگزیدگی است ، لازمه ی آن تجزیه و تحلیل همه نظریات مرتبط با موضوع و در نهایت برگزیدن نظر مختار است ، پس دگمیت ، انجماد و تعصّبِ عمیاء، با معنای اجتهاد ،نا هم خوان است و اجتهاد به روی همه افکار و تجزیه و تحلیل و تجرید و تعمیم آن در یک چارچوب قدسی خلل ناپذیر فوق بشری ، گشوده است.این یعنی حرّیت فکری و خلّاقیت و تحمّل نظرات متفاوت و مخالف.

د: اشتقاق جهاد از ماده ی جَهد ناظر به کاربرد عملیاتی و بیرونی طرفِ بیگانه ، و جنبه سخت افزاری است امّا اشتقاقِ اجتهادِ از ماده ی جُهد، ناظر به کارکرد درونی و نرم فکری است .

هـ : چنان که در قول جزری گذشت ، اجتهاد،مرکب از جهادِ مقرونِ به  اخلاص است،پس ازمبادی مهم اجتهاد ، عنصر معنوی و آن هم تهذیب نفس است چنان که در قرآن با عنایت به همین عنصر آمده است که «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون»، مصداق بارز "اهل الذکر" معصومان و آنگاه تالیان تلو آنان یعنی فقهای جامع الشرایط هستند. در روایات هم( به این امر اشاره شده است)، حدیث مشهور «من کان من الفقهاء صائناً لنفسه و حافظاً لدینه و...» اگر فقیهی ، تهذیب نفس مقرون و حتّی مسبوق به اجتهاد نداشته باشد ؛هر چند استغراق وسع هم بکند استعمال اجتهاد نسبت به او اگر نگوئیم غلط است ، یک استعمال شبیه سازی شده و مجاز خواهد بود . پس تهذیب بدوی و استمراری از لوازم معنایی اجتهاد حقیقی محسوب می شود .

و: چنان که در معنای لغوی اجتهاد گذشت، یکی از استعمالات، افتعال در معنای تفاعل است، ازاین رو به نظر نویسنده ، این بخش از معنای اجتهاد که مدّتها متروک ومهجور مانده، در دنیای پیچیده موضوعات مستحدث امروز ، از باب تنقیح موضوع ،بعنوان سبب و مقتضی برای حکم، کار گروهی پژوهشی(   (Group-workingکه یک طرف آن کارشناسان موضوع شناس و طرف دیگر آن فقیهان حکم  شناس باشند، لازمه ی ضروری اجتهاد است . بویژه نسبت به علومی که مبادی آن حسی و یا قریب به حس است (فرائد الاصول1428ج1ص52)در این باب می توان به گروههای حرفه ای استهلال، در کنار کارشناسان فقهی برای احراز ماه شوال و اعلام عید فطر و مقوله های طبّی، شبیه سازی، باروری مصنوعی ، اهدای عضو ،مقررات بانکداری و تجارت نوین و... نمونه های عینی این مشارکت امروزین اشاره کرد.

ی: نویسنده ، کلیه ی آیاتی که به شکل ثلاثی مجرد و ثلاثی مزیدِ « جهد» استعمال شده است را جستجو کرد و حتّی به تفسیر عمده ی آیات نیز مراجعه کرد و بالاخره به این نتیجه رسید که یک مورد استعمال جُهد، به‌شکل «جُهدهم[1]» ، در سوره توبه آیه 79، وارد شده و آن هم یک امر اعتقادی و قلبی است ، امّا در بقیه استعمالات ، از ماده جَهد و ثلاثی مزید جِهاد و مجاهده و اسم فاعل آن (مجاهدون – مجاهدین) استفاده شده است[2] ، و همه این موارد (غیراز جُهدهم) ، نشان داد که عموماًُ یک مبارزه عملی و بیرونی در راه خدا، با جان و مال است نه یک اجتهاد نرم و فکری، که قسیم جهاد باشد.

علاوه بر منابع لغوی پیشین، راغب اصفهانی و امام المفسرین ، طبرسی نیز بطور مجمل به مطلب فوق اشاره کرده اند. (نک به: مجمع البیان 1418ج5-6 ص83 و مفردات الفاظ القرآن 1427ص208 )

حاصل کلام این که مجاهده و جِهاد، بذل تمام توان با سلاح وابزار و دست و زبان، در پس راندن دشمنِ پیدا و ناپیداست و البته در این مقوله، مشقت ملحوظ می باشد ، امّا اجتهاد در لغت، یعنی بذل تمام قدرت معنوی فکر و قلب در استنباط مقرّرات رفتاری انسان می باشد. با این بیان، به نظر نویسنده، بزرگان اخباری شیعه در شکل افراطی آن حداقل در بحث وجوب تحفّظ و احتیاط در شبهات حکمیه تحریمیه ی با فقدان نص و نیز اخباری مسلکان از اهل سنت(سلفی ها)، در دین داری دچار عسر و حرج شده که به نص آیات قرآن که با صراحت نفی حرج در دین را می کند، منافات دارد. و شیخ اعظم در این خصوص می نویسد: والحاصل: انّ المرتفع فی "مالایعلمون" و اشباهه مما لا یشملا ادلّه التکلیف، هو ایجاب التحفظ علی وجهٍ لا یقع فی مخالفه الحرام الواقعی و یلزمه ارتفاع العقاب و اسحقاقه، فالمرتفع اوّلاً و بالذات امر مجعول یترتب علیه ارتفاع امرٍ غیرمجعول.(فرائد الاصول1428 ج2ص34)دلالت مطابقی حرج و دلالت التزامی رفع مالا یعلمون هر دو حامل یک پیامند و آن هم، قبح تکلیف شکننده و مشقّت بار فکری و نظری است. اصولاً کاری که از روی مهارت و ملکه، بویژه در امور معنوی که توسل و توکل بر خداوند رحمان نیز پشتوانه و ذخیره آن است، مشقّت و حرج ندارد.  

 

اجتهاد در اصطلاح

در نخستین کتاب اصولی مدوّن و در دسترس شیعه، در تعریف اجتهاد، نسبت به کسانی که آن را قبول دارند، چنین آمده است:

« وانّه(الاجتهاد) طریق الی العلم بالاحکام و انّ الله قد تعبّدنا به» .( الذریعة الی اصول الشریعة1363 ، قسمت دوم ص646)، البته خود سید، چون اجتهاد را به معنای رأی شخصی و در ردیف قیاس می داند، آن را برای استخراج احکام شرع باطل می داند و می نویسد: و سندلّ علی انّ الاجتهاد فی الشزیعۀ باطل.( همان ص 646 و672)

شیخ طوسی ولو به تعریف لغوی و اصطلاحی اجتهاد در ذیل این بحث نپرداخته امّا از آنچه در ذیل مبحث اجتهاد و تقلید بیان کرده، کاشف بعمل می آید که ایشان نیز تا حدودی هم رأی استاد خود سید مرتضی علم الهدی است . یعنی مجرای اجتهاد را در غیر نصوص می داند و ظنون غیر مؤید به جعل شارع (از باب متمم)را معتبر نمی داند .

در بخشی از عبارات ایشان چنین آمده: اعلم انّ کلّ امر لایجوز تغییره عما هو علیه من وجوب إلی حظر و من حسن إلی قبیح فلا خلاف بین اهل العلم المحصلین انّ الاجتهاد فی ذالک لایختلف وانّ الحقّ فی الواحد، و انّ من خالفه ضالّ فاسق... وامّا ما یصح تغییره فی نفسه و خروجه من الحسن الی القبح و من الحظر الی الإباحه، فلاخلاف بین اهل العلم انّه کان یجوز ان تختلف المصلحه فی ذالک فیما تکون حسناً من زید، یکون قبیحاً من عمرو وما یقبح من زید فی حال بعینها یحسن منه فی حال آخر، و یختلف ذالک بحسب اختلاف احوالهم و بحسب اجتهادهم، لانّ هذه الاشیاء تابعة للمصالح والالطاف .(عدة الاصول 1417ج2ص 723-725)

چنان که این دو بزرگوار ذکر کرده اند، در تعریف فقاهت، علم به دلالت التزامی ملحوظ است( الذریعۀ1363 ج2 ص678)، وحق هم همین است که وقتی فقه یعنی فهم و فقیه یعنی فهیم است، چرا در تعریف اجتهاد و فقاهت به جای "ظن" از علم استفاده نشود؟!

شیخ طوسی در تعریف علم آورده: "هو ما یقتضی سکون النفس" (عدۀ الاصول1417 ج1 ص12) و بدیهی است که اجتهاد، به کار بردن تمام تلاش برای یافتن دلیل یا دلایلی که در نهایت موجب آرامش فقیه برای نشان دادن حکم شرعی است، می باشد.

حسن بن زین الدین هم در تعریف اصطلاحی اجتهاد می نویسد: وامّا فی الاصطلاح فهو استفراغ الفقیه وسعه فی تحصیل الظن بحکم شرعی. (معالم الدین و ملاذ المجتهدین1363 ص232)در این تعریف چون فقیه و مجتهد مترادفند به نظر می رسد، تعریف محلّ تأملّ باشد، چون نوعی دور مضمر است، از سویی چون ادله ی استنباط علمی هستند،بهتر بود،تحصیل علم در تعریف اخذ می شد.

   به نظر نویسنده بهتر است درتعریف اصطلاحی اجتهاد گفته شود:« بذل الجُهد( بعد تنقیح الموضوع ) لتحصیل الحجة للحکم الشرعی ». چون گاه مجتهد از راه طرق و امارات معهود و مستحدث برای صدور رأی به اطمینان شخصی می رسد. از طرفی، حجّت بنا به تعریفی که دارد، می توانداعم از ظنون معتبر باشد، بمانند أمارات قانونی، وگاه قضایا با ارجاع موضوع به بینه و کارشناس ،که قاضی را به علمِ عرفی در صدور حکم می رساند، داوری و حلّ و فصل می شود.یعنی بدون استفسار از حداقل دو کارشناس، قاضی مجتهدبه صواب و اطمینان که لازمه صدور حکم است نمی رسد. ( نک به شرح لمعه 1365 ج1ص242)

 

فتوی و حکم

محصول فرآیند استنباط مجتهد، گاه فتوی و گاه حکم است.

صاحب جواهر در خصوص عنوان چنین می نویسد: الفتوی هی: الإخبار عن الله تعالی بحکم شرعی متعلّق بکلی ، کالقول بنجاسة ملاقی البول او الخمر و کقوله :المعاطاة جائزة، أو شخصی یرجع الی کلی ، کقوله لزید : صلاتک باطلة لانّک تکلمت فیها مثلاً، اذ مرجعه الی بطلان صلاة من تکلّم فی صلاته و زید منهم و امّا قوله : هذا القَدح نجسٌ فهو لیس فتوی فی الحقیقة و ان کان ربما یتوسع باطلاقها علیه... امّا الحکم فهو انفاذ من الحاکم لا منه تعالی لحکم شرعی أو وضعی أو موضوعهما فی شیء مخصوص ، کالحکم بانّ الدار ملک لزید ، و انّ هلال شهر رمضان سنة کذا قد حصل ، و نحو ذالک ممّا فی قضایا شخصیه . ( معجم فقه الجواهر 1422ج4 ص675)   

شرح مذکور در خصوص اجتهاد، آن هم در اصدار حکم، بویژه در موضوعات نوین که بنابر خاصیت علوم تجربی مرتبط با رفتار انسانی، به نوعی دچار تکامل، تبدیل وگاه نسخ می شوند، زنده بودن مجتهد، به روز بودن  دانش وی ونیز ارتباط وثیق با دانش پژوهان موضوع شناس سرآمد هر رشته ، لازمه ی کارکرد اجتهاد پویا می گردد.

اگر می خواهد مثلاً حکم به جوازیا عدم جواز رحم استیجاری و اهدای جنین دهد، لازمه ی آن آشنایی با موضوع، تعریف، عوارض وپیامدهای مرتبط با حکمِ فقهی این گونه عناوین است.

در بحث مدیریت دانش(Management of Knowledge) هر از گاهی نقشه ی جامع علوم دچار تغییر در چینش شده و غربال می شود،علم فقه و حقوق هم از این قاعده مستثنی نیست، در برگزاری همایش های داخلی و بین المللی در خصوص بخشی از علوم انسانی و اجتماعی که به نوعی به رفتار انسانها( آن هم از باب بایدها و نبایدها)، تشکیل می شود،حضور مجتهدان و مراجع تقلید عظام از باب تبرک و هم از باب مشاهده گر و داور، اگر نگوییم ضروری است،استحسانی خواهد بود. هم اکنون فقط در عرصه پزشکی و اقتصادی صدها مسئله، همچون الفیه ی شهید اول در صلوۀ، طرح می شود که نیاز به فتوای مجتهدان برای مقلدان آنهاست.

چرا هر از گاهی یک همایش از مفتیان و مراجع بزرگ که وارث فقاهت هستند برای هم اندیشی و چاره جویی در بهبود بیشتر اوضاع جهان اسلام و چالشهای پیش روی آن تشکیل نمی گردد؟!

در حالی که به عنوان یک سنت و رویه در سایر علوم، کنگره های داخلی و بین المللی سالانه و دوسالانه تشکیل می گردد و یافته های بسیار مؤثر آن پس از ویرایش در اختیار اعضاء و جامعه علمی مرتبط قرار می گیرد.(یدالله مع الجماعة)

این باعث می شود که عناوین جدید تحت عنوان « و امّا الحوادث الواقعة» وارد درس و بحث های خارج فقه و قواعد فقهی گردد. با این کار با استفاده از روح کتاب و سنّت، ای بسا قواعد فقهی و حقوقی جدیدی اصطیاد و تاسیس گردد که به عنوان یک حکم کلّی فقهی جوابگوی بسیاری از مسائل و پرسش های بی سا بقه و نوین درحوزه ی فقه گردد.   

 

 

فوق تخصّص در اجتهاد

به نظر نویسنده ، براساس رویه ی پذیرفته شده در علوم و فنون بشر که هر رشته به چندین گرایش منقسم گردیده ، همچون ریاضی ، فیزیک ، فلسفه ، کلام و... بطوری که رشته ی اصلی به عنوان یک مفهوم عام و انتزاعی ذهنی ، مَقسَم واقع شده ، و دارای چندین و چند قسم گردیده ، از سویی می دانیم که قسیم شیء هم، قسم شیء نمی شود،در قلمرو اجتهاد نیز با تکثر و تنوع و نوزایی موضوعات مبتلی به، باید چنین شود ، یعنی کارشناسان فقه، نخست به تمام ابواب فقه به اجتهاد مطلق و تخصّصی برسند و آنگاه در یکی از گرایشها همچون فقه در پزشکی و پیراپزشکی و یا فقه در اقتصاد نوین و امثال آن، فوق تخصّص کسب نمایند ، لازمه ی این کار تشکیل یک شورای افتایی است که کارشناسان هر رشته به عنوان موضوع شناس و ترجیحاً متعبّد درکنار فقیهان آن رشته به جستجو و ابراز نظر بپردازند و به این گونه مطالبات فقهی وفتوایی مقلّدین عمدتاً در قالب حکم موردی و جزئی (نه فتوای عام وکلی) پاسخ داده شود . در غیر این صورت اجتهاد و فقاهت از متن زندگی مردم خارج و به حاشیه رانده می شود وشاید بعد از مدتی مغفول و منسی واقع شود .

در دنیای امروز ، مجتهدان بیشتر نقش داوری و دادرسی و إنشای حکم دارند تا نقش مفتی به معنای خاص آن، امروزه چنان که در یک رابطه ی تنگاتنگ ، پزشک خانواده و محلّ ومنطقه داریم، رابطه ی مجتهد با پیروانش نیز چه خوب است به رویه عینی و کاربردی مبدّل شود . از سوی دیگر در یک انسجام و انتظام اجتماعی ، رابطه ی فقیهان و ولایت فقیه نیز مطرح است ، برای پیش گیری از هرج و مرج در صدور احکام و فتاوی، بعضاً تعارضاتی نیز در این خصوص در عرصه ی اجتماع محتمل الوقوع است؛همانند احراز ماه شوال و اعلام عید فطر، با تعریف حریم ولایت مجتهدی که در عین حال ، به عنوان حاکم شرع در یک کشور اسلامی برگزیده شده در تعارض احکام سایر مجتهدان، امنیت عمومی و منافع مشترک شهروندان جامعه اقتضا می کند. حداقل در بروز تعارض ، ترجیح با نظر ولی فقیه واجد الشرایط در باب احکام الاجتماع باشد.دیده نشده که در این گونه موارد هنوز فقهای عظام معاصر (اعلی الله مقامهم) به یک تسالم عملی رسیده با شند، حال آنکه این پدیده مهم و مبتلا به است.و ضعف و قوّت آن ، انعکاس جهانی دارد.

 

مبادی تصدیقیه‌ی اجتهاد شیعی

هر علم مدوّن، از سه جزء تشکیل می شود که عبارتند از:

1-                      موضوع

2-                      مبادی

3-                      مسائل

مبادی به دو قسم تقسیم می گردد:

الف: مبادی تصوریه

ب: مبادی تصدیقیه

مبادی تصوریه، بیان کننده ی حدود، و رسوم بدون واسطه در عروضِ موضوعات و محمولات مسائل علوم است. همچون علم هندسه که اکثر مسائل آن متکی و مبتنی بر تعریف نقطه، خط، دائره و مثلث و دیگر اشکال و کمیتهای متصل می باشد.جالب این که، نقطه کمیتی هندسی است که بُعد ندارد، وجود عینی ندارد، بلکه وجود عقلی دارد، و اگر عالم هستی را مخروطی تصور کنیم که چنین نیز می نماید ضمن این که تمام کمیتهای هندسی از نقطه آغاز می شود، در رأس هرم این مخروط باز هم به نقطه ای ختم می شود که بُعد ندارد. و از این مدل معلوم می شود که بدایت و نهایت عالم به یک هستی محض مجرد از بُعد ختم می شود.

مبادی تصدیقیه  آن چیزی است که قیاسا ت هر علم بر آنها بار شده وبه آن  بستگی دارد. این مبادی، یا اصول متعارفه است و آن قضایایی است که از بداهت برخوردار بوده و ذهن به مجردِ تصوّر، آن را صادق و نقیض آن را باطل و مخالف عقل می داند. به عنوان مثال، میان دو نقطه نمی توان بیش از یک خط مستقیم رسم کرد و یا اینکه کل بزرگتر از جزء خود است . و این ها چنان است که به برهان محتاج نیست. به  دیگر سخن این ها قضایایی است که پایه علوم هستند و همه ی این مبادی بر مبدء کلّی تری اعتماد دارند که مبدءهو هویت یا مبدء بطلان تناقض به عنوان ام المبادی است.(نک به آشنایی با علوم اسلامی، منطق فلسفه 1419ص79)

پاسکال در کتاب « روح هندسی » در مورد بکار بردن علوم متعارفه، رعایت دو امر را لازم می داند:

1-                     هیچیک از مبادی لازم را هر چند که روشن و بدیهی باشد، نباید مسکوت گذاشت مگرآنکه مقبول بودن آن استعلام شده باشد تا بدین طریق اطمینان حاصل شود .

2-                     تنها چیزهایی را می توان علوم متعارفه نامید که بخودی خود ، کاملاً روشن و بدیهی باشند.

قسیم اصول متعارفه،اصول موضوعه است و آن نیز حقایقی است که مقبولیت عامه دارد، با این تفاوت که بداهت اصول متعارف در آنها نیست و اصل این اصطلاح منسوب به اقلیدس است.( برای توضیح بیشتر مراجعه کنید به: الکلمات العالیه فی شرح الحاشیه1369 ج2ص328تا335 با اندکی تصرف از نویسنده )

به نظرمی رسد،مبادی تصدیقیه در مقوله ی اجتهاد، از نوع اصول موضوعه خواهد بود، زیرا به بداهت اصول متعارفه نیست امّا درعین حال مقبولیت عامه دارد. دراین جا براساس آنچه که گذشت و نویسنده به آن رسیده است، مبادی تصدیقیه ی اجتهاد را ذکر می کند:

1-                 در منصوصات و ضروریات دین و مذهب اجتهاد موضوعیت ندارد .(نک به: عُدة الاصول 1417 ج2ص 723، فقه المقارن1428 ص545 ، معارج الاصول1403 ص 181 )

محقق حلّی می نویسد: الاحکام امّا ان تکون مستفادة من ظواهر النصوص المعلومه علی القطع ،و المصیب فیها واحد ،و المخطئ لا یعذّر و ذالک مایکون المعتقد فیه لا بتغیر المصالح  و امّا ان تفتقر الی اجتهاد و نظر ، و یجوز الاختلاف با اختلاف المصالح الاحکام الشرعیه تابعه للمصالح ،فجاز ان تختلف بالنسبه الی المجتهدین .( معارج الاصول 1403ص 181 )

2-                  طرق و أماراتِ رسیدن به احکام یا علم آور است که ذاتاً حجّت است یا ظنّی است که هر چند علم آور نیست اما با تتمیم جعل شارع ،  علمی و در نتیجه، حجّت می گردد. از باب قاعده متسالم فیها و مشهور « ظنیۀ الطریق لا ینافی قطعیۀ الحکم» ( کفایۀ الاصول 1423 ص 536) (فرائد الاصول1428 ج1ص29 تا 35)

3-                  اجتهاد، در چارچوب محکمات قرآن و سنّت که نقش قانون اساسی زندگی دینی را دارد، در عرصه ی متشابهات از کتاب و سنت، قابلیت شناوری و انعطاف را دارد.

4-                  رجوع غیر متخصص به متخصّص در همه ی امور از جمله فقه عملی، یک امر اجتناب ناپذیر عقلایی است(نک به: الاصول العامّه للفقه المقارن1428 ص588)در این خصوص، یک حکم ارشادی در قرآن داریم که می فرماید:« فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون ».(نحل/43)،

5-                  در کتاب خدا به عنوان قانون زندگی بشر، از هیچ چیز در ساماندهی زندگی انسان فروگذار نشده است.

خداوند با صراحت آن هم در قالب نکره در سیاق نفی که افاده عموم می کند، می فرماید:« ما فرطنا فی الکتاب من شیءٍ ثم إلی ربهم یحشرون ».(انعام/37)

امام المفسرین طبرسی در ذیل آیه ی فوق می نویسد: أی ما ترکنا و قیل معناه ما قصّرنا، اختلف فی معنی الکتاب علی الأقوال: أحدها، انه یرید بالکتاب القرآن لانّه ذکر جمیع ما یحتاج الیه من امور الدین والدنیا، إما مجملاً و إما مفصلاًُ و المجمل قد بینه علی لسان نبیه صلی الله علیه وآله، وامرنا باتباعه فی قوله « ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا » و هذا مثل قوله تعالی:« ونزّلناه علیک الکتاب تبیاناً لکل شیءٍ».( مجمع البیان ج3-4ص461)

محسن فیض کاشانی ذیل آیه می نویسد: ویعنی بالکتاب، القرآن کما یستفاد من کثیر من الاخبار، کحدیث اختلاف العلماء فی الفتیاء فی نهج البلاغه عن أمیرالمؤمنین (ع) حیث قال: أم انزل الله دیناً ناقصاً فاستعان بهم علی اتمامه أم کانوا شرکاء له، فعلیهم ان یقولوا و علیه ان یرضی، أم انزل الله دینا تاماً فقصّر الرسول عن تبلیغه و ادائه و الله سبحانه یقول ما فرطّنا فی الکتاب من شیءٍ و فیه تبیان کلّ شیءٍ؛ و حدیث وصف الامامه عن الرضا علیه السلام فی العیون و غیره جهل القوم و خدعوا عن ادیانهم، انّ الله لم یقبض نبیه حتی اکمل الدین و انزل علیه القرآن فیه تفصیل کلّ شیءٍ ، بین فیه الحلال و الحدود و الاحکام و جمیع ما یحتاج الیه کملاً، فقال عزّوجلّ ما فرطنا فی الکتاب من شیءٍ .(تفسیر الصافی1415 ج2ص118) 

 

  نتیجه گیری و پیشنهاد

از مجموعه مبانی و مبادی تصوری و تصدیقی اجتهادو لوازم آن  که ذکر آن با این دقت و تفصیل تا کنون مشاهده نگردیده است ، چند گزاره ی مهم حاصل می گردد :

1-                       با قبول مبنای زیرساخت تخطئه در فرایند اجتهاد شیعی، بازبینی ، واکاوی ، بازطراحی و به دنبال آن توسعه ی طولی وعرضی دوشادوش نوزایی دانش کاربردی بشر، از لوازم بینِ بالمعنی الاعم اجتهاد است.

2-                      تعامل با نخبگان علوم کاربردی مرتبط با فقه و حقوق اسلامی ،از باب انشاء حکم برای جامعه مقلدان ،( نه صرف فتوای کلی) ،یک ضرورت اجتناب ناپذیر اجتهاد پویاست .

3-                      لازمه ی منطقه الفراغ در فقه، اباحه نیست بلکه سایر احکام اقتضایی و تخییری را هم با استناد به یافته های علوم، پوشش می دهدو به نظرنویسنده از باب عدالت ترمیمی در عرصه نوین فقه است.

توصیه می شود ، در طراحی مدِل اجتهاد ،غیر از اجتهاد مطلق و متجزّی، اجتهاد شورایی در مسائل مهم و حیاتی جهان اسلام در عصر ارتباطاتِ فوق سریع (I.C.T ) و اجتهاد فوق تخصص نیز ترسیم شود .

در دنیای امروز که عصر ارتباطات (I.C.T) و خانواده های جهانی است چنان که دکترین و رفراندم امکان وقوعی دارد، اجماع محصَّل(مراجع و مفتیان جهان اسلام) هم امکان فعلی دارد و می تواند بسیار کارساز و انسجام ساز برای دنیای اسلام اعم از شیعه و سنی با شد.و با احیای این ظرفیت خوب که مورد وفاق فریقین و از ادله استنباط است، گام بلندی در رونق بیشتر اسلام عزیز (با حذف برخی تنگ نظریهای موهوم و باز دارنده) برداریم. إن شاءالله                  و آخر دعواناأن الحمدلله ربّ العالمین

 

 

 

 

 

منابع

1.                     قرآن مجید

2.                     اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق،صفوان عدنان داوودی، نشر طلیعة النور، چ2،قم، 1427

3.                     العاملی، حسن بن زین الدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، چ اوّل، انتشارات علمیه اسلامیه، قم، 1363ش

4.                     انصاری خزرجی ، محمدبن مکرّم (ابن منظور)،لسان العرب،دارالحدیث،قاهره ، 1427 ق.

5.                     انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، لجنة تحقیق تراث الشیخ الانصاری، ط ثامنه، قم، 1428هـ ق

6.                      العاملی، زین الدین ( شهید ثانی)، شرح لمعه، مکتب الاعلام الاسلامی،ج دوم، قم،1365

7.                     جزری، مجد الدین محمد ، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ، موسسه مطبوعات اسماعیلیان ، قم، چ4/1367،.

8.                     حسینی، سید علی، الکلمات العالیه فی شرح الحاشیة، انتشارات دارالعلم، چاپ اوّل، قم،1370

9.                     حکیم محمد تقی ، الاصول العامه للفقه المقارن ، منشورات ذوی القربی سلیمانزاده ، قم، 1428.

10.                حلّی ، نجم الدین ، جعفر بن الحسن ،معارج الاصول ،موسسه آل البیت (ع) ،قم ،1403 ق .

11.                حلّی،یوسف بن علی ، مبادی الاصول الی علم الاصول ،تحقیق ،عبدالحسین محمد علی البقّال،مکتبه الاعلام الاسلامی ،قم،1404 ق.

12.                خراسانی، محمدکاظم، کفایۀ الاصول، موسسۀ النشر الاسلامی جامعه مدرسین، قم، 1423.

13.                زبیدی ،محمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس ، المکتبه الحیات ،بیروت ، بی تا .

14.                صدوق، محمدبن علی، الهدایۀ فی الاصول و الفروع، مؤسسۀ الامام الهادی(ع)، قم،1418

15.                طبرسی ، فضل بن الحسن ، مجمع البیان فی تفسیر القران ، دار المعرفة للطباعه و النشر ، انتشارات ناصر خسرو، مطبعه امیر ، 1418، قم.

16.                طوسی، محمد بن الحسن، عدّة الاصول،تحقیق، محمدرضا انصاری،نشر ستار، قم،1417

17.                عقیلی همدانی ،عبدالله بن عقیل ،شرح بن عقیل ،تحقیق،محمد محی الدین عبدالحمید ،ط 14 ، تهران 1384 ق.

18.                علم الهدی، سید مرتضی، الذریعة الی اصول الشریعة، با تصحیح، تعلیق ومقدمه ی ابوالقاسم گرجی، انتشارات دانشگاه تهران، 1363ش

19.                فاضل ورسی، خادم حسین، مباحث منطقیه در شرح حاشیه ی ملاعبدالله، ناشر خود مؤلف، چاپ فیروزیان، مشهد، 1371ش

20.                قزوینی، محمدبن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق، محمدفؤاد عبدالباقی، دارالفکر، بی تا.

21.                کاشانی، ملا محسن فیض، تفسیر صافی، مکتبة الصدر، مطبعه خورشید، تهران، 1379ش

22.                کلانتری، الیاس ، المعجم المفهرس لایات القران الکریم ، دار الاسرة للطباعة و النشر ، انتشارات اسوه ، تهران ، 1377ش.

23.                کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیۀ، ط3، تهران، 1388ق.

24.                مصطفی ، ابراهیم ، المعجم الوسیط ، ط5 ، موسسه الصادق للطباعة و النشر، طهران ، 1426ق.

25.                مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، انتشارات صدرا، تهران، 1419

26.                معطوف ،یونس ،المنجد فی اللغهو الاعلام ،انتشارات اسماعیلیلن،ج2،نوع چاپ ،افست،تهران ،1364 ش.

27.                نجفی، محمد حسن، معجم فقه الجواهر، مؤسسة دائرة المعارف الفقه الاسلامی، مؤسسة الغدیر،قم، 1422هـ ق.

28.                نراقی، احمد، عوائد الایام فی بیان قواعد الاحکام، مکتبۀ بصیرتی، قم، 1408.

 

 

 

Abstract                                                                                                                            

 

Clergyman Practicing religious Correspondent or one who strives hard to infer Islamic in junctions is like correspondent who make speaking religious to benifit muslims from the Injunctions. Ejtehad subject is legal argument.                                       

Mojtahed is expert Person who knows the legal subject-matters chronologist and knowing. so he must know the new necessities.      

Aedjtahad has more Important role to management of Islamic community. this paper wants to define the elements of Aedjtahad imaginations according to new needs.       

Key words: Imaginative elements- knowledge- Reasoning-  confirmative elements- matter of Injunctions-Experts                           

 


 

[1] -  جُهدهم.( فاعقبهم نفاقاً فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفو الله ما وعدوه و بما کانوا یکذبون ، الم یعلموا انّ الله یعلم سرّهم و نجواهم و انّ الله علام الغیوب ، الذین یلمزون المطّوّعین من المؤمنین فی الصدقات و الذّین لایجدون الا جُهدَهم فیسخرون منهم سخرالله منهم و لهم عذاب الیم توبه 76-79)

[2] -  کلیه کاربردهای ماده ی « جَهد» در قرآن به صیغه های زیر وارد شده است :

جاهَد – جاهداک – جاهَدو – تجاهدون – یجاهد – یجاهدوا – یجاهدون – جاهِدِ – جاهِدهُم – جاهِدوا – جَهد – جِهاد – جِهاداً – جهاده – المجاهدون – المجاهدین ( المعجم المفهرس لآیات القرآن الکریم 1377 ص621 (

  • حقیر ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی