محبت اهل بیت در قرآن و سنّت
يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۲۲ ب.ظ
محبت اهل بیت در قرآن و
سنّت
اسماعیل قدیرى
بسم الله الرحمن
الرحیم
الحمدلله الذى اسبغ علینا جلا بیب النعم و اصطفى سیدنا محمدا (صلى الله علیه
وآله)على سائر العرب و العجم و فضل آل بیته على المخلوقات، و رفعهم بفضله و کرمه
اعلى الدرجات، فاحرزوا قصبات سبق سیادة الدنیا و الاخرة، و اتصفوا بالکلمات الظاهرة
و الباطنة، والمحاسن الفاخرة فهم نور حدقة کل زمان، و نور حرقة کل عصرو أوان،
لممیزون بالفضل عمن سواهم، الخاذلون لمن ابغضهم و عاداهم، معادن العلوم و المعارف،
أولو الفصاحة و البلاغة و اللطائف. احمده سبحانه و تعالى على تزاید آلائه الوافره،
اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له، شهادة ادخرها لهول الاخرة، و اشهد ان
سیدنا و نبینا محمدا عبده و رسوله، صاحب العلامات المبعوث بالایات الواضحة و
البراهین القاطعة المؤید بالمعجزات، صلى الله علیه و آله و اصحابه الطاهرین الذین
من تمسک بهم کان من الفائزین المتمسکین بالسبب المتین.
اما بعد
و در مدت کوتاهى نوع انسانى را از
حضیض پستى به اوج سربلندى و معراج ترقى و تعالى عروج داد و در مکتب اسلام شاگردان
عدیم المثالى را تربیت نموده و به جامعه انسانیت تحویل داد که دست تاریخ بشر از
آوردن نظیرو مثیل آنان قاصر و کوتاه است و تا ابد نیز کوتاه خواهد بود.
این شاگردان رشید مکتب اسلام و
مدرسه قرآن کسانى هستند که در اصطلاح به اهل بیت و اصحاب مشهورند. یاران و یاوران و
همراهان و همکاران و همنشینان حضرت رسول رحمت و نبى ختمى مرتبت صلى الله علیه
وسلم.
این صحبت و همنشینى همان رتبه
بلند پایه و سعادت عظیمه اى است که خداوند متعال جز آنان نصیب احدى از جهانیان
نفرموده است و از میان تمام خلایق از دوره آدم تا زمان خاتم
(صلى الله علیه وآله)براى همنشینى و همکارى آن ناجى
عالم بشریت در پیشبرد و ادامه برنامه رسالت و تداوم حرکت نبوت غیر از آنان کسى دیگر
را لایق و شایسته ندیده است، از ازل تا ابد براى معیت آن حضرت صلى الله علیه و آله
وسلم تنها آنان انتخاب شدند که رعایت ادب و احترام آنان رعایت ادب و احترام شخص
رسول (صلى الله علیه وآله)محسوب گردیده و دشمنى شان دشمنى
با رسول و مستوجب لعن و نفرین گردیده است.
همانطورى که قرآن مجید معجزه رسول
اکرم (صلى الله علیه وآله) قرار داده شده و تمام جهانیان تا
ابد از آوردن نظیر یک سوره هم عاجز شده اند تقدس و عظمت آل اطهار و اصحاب پیامبر
گرامى علیه الصلوه و السلام نیز معجزه آن حضرت (صلى الله علیه وآله)قرار داده شده و تمام ادوار قبلى
و بعدى از عرضه نمودن نظیر و مانند آنان عاجز قرار داده شده اند.
زیرا تربیت چنین افرادى بى مانند
از صدیقین و صالحین و مجاهدین فى سبیل الله با نثار جان و مال و ترک آبا و ابنا و
خویش و تبار و خانواده و فامیل و هجرت از ملک و وطن و تحمل مشقتهاى جانگداز، در راه
رضاى خداوند متعال و استقبال انواع مصائب و آلام و شکنجه ها و ناملایمات با کمال
فراخ دلى و حماسه آفرینى هاى افتخارآمیز تاریخى اسلام در هیچ عصر و زمانى از اعصار
و ازمنه گذشته و آینده بمنصه وجود در آورده نشده و نخواهد شد و این نوع تربیت بجز
در مکتب انسان ساز محمدى (صلى الله علیه وآله) که زیر نظر مستقیم ذات رب
العالمین انجام گرفته است در هیچ مکتب دیگراز ازل تا ابد میسر نبوده و نخواهد بود.
چنانچه آیه هاى زیر:
(1) وألزمهم کلمة التقوی و کانوا احق بها و اهلها. (فتح /
26)
«و ثابت داشت ایشان را بسخن
پرهیزکارى و بودند سزاوارتر به آن و اهل آن»
(2)
اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوى (حجرات /
3)
«این جماعت کسانى هستند که آزموده
است الله دلهاى ایشان را براى ظهور تقوى»
(3) و
لکن الله حبب الیکم الایمان و زینه فى قلوبکم و کره الیکم الکفر و الفسوق و العصیان
اولئک هم الراشدون. (حجرات /
7)
«ولیکن خداوند محبوب گردانید براى
شما ایمان را و آنرا در دلهاى شما زینت بخشید و منفور گردانید براى شما کفر و فسوق
و عصیان را، این جماعت ره یافتگانند»
(4)
هو الذى انزل السکینة فى قلوب المؤمنین
لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم. (انفال /
4)
«خداوند ذاتى است که نازل فرمود
در دلهاى مؤمنان آرامش و اطمینان را تا ایمان آنان بر ایمان سابق افزون
یابد».
اولئک هم المؤمنون حقا (انفال /
4)
«آنان مؤمنان واقعى
اند».
و آیات متعدد و کثیر دیگر و
احادیث زیاد که مجال ایراد آنان نیست و شاهد این مراقبت مستقیم الهى در تربیت
ایمانى و اخلاقى و علمى آنها مى باشند. آنها براى تمام مسلمانان دوره هاى بعد از
خود بعنوان بهترین و کامل ترین نمونه و شایسته ترین الگوى ایمان و اخلاق و عمل صالح
و سیاست دین و دنیا و تشکیل مجتمع صالح انسانى و بنیانگذارى حکومت اسلامى و تبلیغ
اسلام و تشیید احکام از سوى خداوند ذوالجلال معرفى شد، ایمان و روش آنها محک قبول
یا رد ایمان و روش هر مدعى ایمان و عمل قرار داده شده است.
محبت و مودت اهل بیت علیهم السلام از دیدگاه قرآن و احادیث رسول اکرم (صلى
الله علیه وآله) و سخنان بزرگان دین در این مورد:
قال الله تبارک و تعالى:
«قل لا اسئلکم علیه من اجر الا المودة فى القربى و من یقترف حسنة نزد له
فیها حسنا ان الله غفور شکور.» (شورى /
21)
هنگامى که پیامبر اکرم
(صلى الله علیه وآله) وارد مدینه شد و پایه هاى اسلام
محکم گردید انصار گفتند ما خدمت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى رسیم و عرض مى کنیم: اگر
مشکلات مالى پیدا شد این اموال ما بدون هیچگونه قید و شرط در اختیار تو قرار دارد
هنگامى که این سخن را خدمتش عرض کردند آیه فوق نازل گردید:
«بگو اى محمد
(صلى الله علیه وآله) من مزدى از شما در برابر رسالت
جز محبت نزدیکانم نمى طلبم» پس از نزول آیه پیامبر (صلى الله علیه وآله) آن را بر آنان تلاوت کرد سپس
فرمود نزدیکان مرا بعد از من دوست دارید آنها با خوشحالى و رضا و تسلیم از محضرش
بیرون آمدند، اما منافقان گفتند این سخنى است که بر خدا افترا بسته و هدفش این است
که ما را بعد از خود در برابر خویشاوندانش ذلیل کند. آیه بعد نازل شد:
«ام
یقولون افترى على الله کذبا» (آنها مى گویند او بر خدا دروغ
بسته است) و به آنها پاسخ گفت، پیامبر (صلى الله علیه وآله) به سراغ آنان فرستاد و آیه را بر
آنها تلاوت کرد، گروهى پشیمان شدند و گریه کردند و سخت ناراحت گشتند. آیه سوم نازل
گردید «و
هو الذی یقبل التوبة عن عباده» او کسى است که توبه را از
بندگانش مى پذیرد. پیامبر به سراغ آنها فرستاد و آنان را بشارت داد که توبه خالصانه
آنان مقبول درگاه خدا است.
و نیز از آنجا که ابلاغ این رسالت
از سوى پیامبر بزرگوار اسلام گاه این توهم را ایجاد مى کرد که او چه اجر و پاداشى
در برابر رسالت خود از مردم مى طلبد بدنبال این سخن به پیامبر دستور مى دهد بگو «من
هیچ اجر و پاداشى بر این موضوع از شما درخواست نمى کنم، جز اینکه ذوالقرباى مرا
دوست دارید»
«و
من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا ان الله غفور شکور»
«آنکس که عمل نیکى انجام دهد بر
نیکى عملش مى افزائیم، چرا که خداوند آمرزنده و شکرگزار است و به اعمال بندگانش
جزاى مناسب مى دهد.»
چه حسنه اى از این برتر که انسان
خود را همیشه در زیر پرچم رهبران الهى قرار دهد حب آنها را در دل گیرد و خط آنها را
ادامه دهد، در فهم کلام الهى توضیح بخواهد، و عمل آنها را معیار قرار دهد و آنها را
الگو و اسوه خود سازد.
خویشان پیامبر (ص) چه کسانى
هستند؟
(1) احمد در فضایل الصحابه با سند
خود از سعید بن جبیر از عامر چنین نقل مى کند: لما نزلت قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربی
قالوا: یا رسول الله من قرابتک؟ من هولاء الذین وجبت علینا
مودتهم؟
قال: علی و فاطمه و ابناهما (علیه السلام) و قالها ثلاثا:
هنگامى که آیه
قل
لا اسئلکم علیه اجرا ... نازل شد اصحاب عرض کردند اى رسول
خدا خویشاوندان تو که مودت آنها بر ما واجب است کیانند؟ فرمود: على، فاطمه، حسن و
حسین. این سخن را سه بار تکرار فرمود.([1]) و نیز در تفسیر قرطبى در ذیل
همین حدیث از حضرت على کرم الله وجهه روایت مى کند که
مى فرماید:
شکوت الى النبى صلى الله علیه و سلم حسد الناس لی. فقال: اما ترضی ان تکون
رابع اربعه اول من یدخل الجنه انا و انت و الحسن و الحسین و ازواجنا عن ایماننا و
شمائلنا و ذریتنا خلف ازواجنا. ([2])
(2) در مستدرک الصحیحین از امام
على بن الحسین (علیه السلام) نقل شده وقتى که
امیرالمؤمنین على کرم الله وجهه به شهادت رسید حسن بن على (علیه السلام) در میان مردم خطبه
خواند که بخشى از آن این بود:
انا من اهل البیت الذین افترض الله مودتهم على کل مسلم فقال تبارک و تعالى
لنبیه(صلى الله علیه وآله) قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى و من یقترف
حسنة نزد له فیها حسنا فاقتراف الحسنة مودتنا اهل البیت.
من از خاندانى هستم که خداوند
مودت آنها را بر هر مسلمانى واجب کرده است و به پیامبرش فرمود
(قل
لا اسئلکم ...) منظور خداوند از
اکتساب حسنه مودت ما اهل بیت است. ([3])
استاد زمحشری نیز در جلد سوم
تفسیر کشاف خود صفحه 468 در تفسیر این آیه کریمه مى فرماید:
«عن
السدى انها المودة فى آل الرسول صلی الله علیه وسلم، نزلت فى ابی بکر الصدیق (رض) و
مودته فیهم» .
(3) سیوطى در درالمنثور در ذیل
آیه مورد بحث از مجاهد از ابن عباس نقل کرده که در تفسیر آیه
«قل
لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى»
گفت: ان
تحفظونی فی اهل بیتی و تودوهم بی. منظور این است که حق مرا در اهل
بیتم حفظ کنید، و آنها را به سبب من دوست دارید.([4])
(4) ابن جریر طبرى در تفسیرش با
سند خود از سعید بن جبیر و با سند دیگرى از عمر بن شعیب نقل مى کند که منظور از این
آیه (هی
قربى رسول الله).
([5])
(5) مرحوم طبرسى مفسر معروف از
«شواهد التنزیل» حاکم حسکانی که از مفسران و محدثان معروف است از ابی امامه باهلى
چنین نقل مى کند: پیامبر اسلام فرمود:
ان
الله خلق الانبیا من اشجار شتى، و انا و على (علیه السلام) من شجرة واحدة، فأنا
أصلها و علی فرعها و فاطمه لقاحها، و الحسن و الحسین ثمارها، و اشیاعنا اوراقها -
تا آنجا که فرمود:
لو
ان عبدا عبدالله بین الصفا و المروة الف عام، ثم الف عام، حتى یصیر کالشن البالی،
ثم لم یدرک محبتنا کبه الله على منخریه فى النار، ثم تلا: قل لا اسئلکم علیه
اجرا.
خداوند انبیاء علیهم الصلوة و
السلام را از درختان مختلفى آفرید، ولى من و على (علیه السلام) را از درخت واحدى، من
اصل آنم و على شاخه آن، فاطمه موجب بارورى آن است و حسن وحسین میوه هاى آن، و
شیعیان ما برگهاى آنند ... سپس افزود، اگر کسى خدا را در میان صفا و مروه هزار سال
و سپس هزار سال، و از آن پس هزار سال، عبادت کند، تا همچون مشک کهنه شود، اما محبت
ما را نداشته باشد خداوند او را به صورت در آتش مى افکند، سپس این آیه را
تلاوت فرمود: (قل
لا اسئلکم ...)
.
شاعر معروف کمیت نیز به آن اشاره
کرده مى گوید:
وجدنا لکم فى آل حمیم آیة *** تاولها منا تقی و معرب ما براى شما خاندان پیامبر اکرم
(صلى الله علیه وآله) در سوره هاى حامیم آیه اى یافتیم
که گروه تقیه کننده آن را تأویل کرده و گروه آشکار کننده آن را آشکار بیان
کرده اند.([6])
ولله در السید عمرا الهیتی احد الا اقارب المعاصرین حیث
یقول:بآیة آیه یاتی یزید غداه صحائف الأعمال تتلی و قام رسول رب العرش یتلو و قد
صمت جمیع الخلق قل لا....
و نیز سیوطى در (الدر المنثور) از
ابن جریر از ابی الدیلم چنین نقل مى کند: هنگامى که على بن الحسین
(علیه السلام) را به اسارت آوردند،
و بر در دروازه دمشق نگه داشتند، مردى از اهل شام گفت: الحمدلله الذی قتلکم و استأصلکم. خدا را شکر که شما را کشت و
ریشه کن ساخت. على بن الحسین (علیه السلام)
گفت:
آیا قرآن را
خوانده اى؟گفت آرى،فرمود: سوره هاى حامیم را
خوانده اى؟
عرض کرد نه، فرمود آیا این آیه را
نخوانده اى «قل
لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربی»
گفت آیا شما همانها هستید که در
این آیه اشاره شده؟
(7) زمحشرى در تفسیر خود کشاف
حدیثى نقل مى کند که فخر رازى و قرطبى نیز در تفسیرشان از او اقتباس کرده اند: حدیث
مزبور به وضوح مقام آل محمد (صلى الله علیه وآله) و اهمیت حب آنها را بیان
مى دارد، مى گوید رسول خدا (صلى الله علیه وآله)فرمود:([8])
(من
مات على حب آل محمد مات شهیدا)
(الا من مات على حب آل محمد (صلى الله علیه وآله) مات مغفور
له)
(الا و من مات على حب آل محمد مات تائبا)
(الا و من مات على حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان)
(الا و من مات على حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنة ثم منکر و
نکیر)
(الا و من مات على حب آل محمد یزف الی الجنة کما تزف العروس الی بیت
زوجها)
(الا و من مات على حب آل محمد فتح له فی قبره بابان الی
الجنة)
(الا و من مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائکه
الرحمة)
(الا و من مات على حب آل محمد مات على السنة و الجماعة)
(الا و من مات على بغض آل محمد جاء یوم القیامه مکتوب بین عینیه آیس من رحمة
الله)
(الا و من مات على بغض آل محمد مات کافرا)
(الا و من مات على بغض آل محمد لم یشم رائحة الجنة)
(آگاه باشید هر کس با محبت آل
محمد (صلى الله علیه وآله) از دنیا برود بخشوده
است)
(آگاه باشید هر کس با محبت آل
محمد (صلى الله علیه وآله) از دنیا برود با توبه از دنیا
رفته)
(آگاه باشید هر کس با محبت آل
محمد (صلى الله علیه وآله) از دنیا برود مؤمن کامل الایمان
از دنیا رفته)([9])
(آگاه باشید هر کس با محبت آل
محمد (صلى الله علیه وآله) از دنیا برود فرشته مرگ او را
بشارت به بهشت مى دهد، و سپس منکر و نکیر (فرشتگان مأمور در برزخ) به او بشارت
مى دهند)
(آگاه باشید هر کس با محبت آل
محمد (صلى الله علیه وآله) از دنیا برود او را با احترام به
سوى بهشت مى برند آنچنانکه عروس به خانه داماد)
(آگاه باشید هر کس با محبت آل
محمد (صلى الله علیه وآله) از دنیا برود در قبر او، دو در
بسوى بهشت گشوده مى شود)
(آگاه باشید هر کس با محبت آل
محمد (صلى الله علیه وآله) از دنیا برود، خداوند قبر او را
زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار مى دهد)
(آگاه باشید هر کس با محبت آل
محمد (صلى الله علیه وآله) از دنیا برود بر سنت و جماعت
اسلام از دنیا رفته)
(آگاه باشید هر کس با عداوت آل
محمد (صلى الله علیه وآله) از دنیا برود روز قیامت در حالى
وارد عرصه محشر مى شود که در پیشانى او نوشته شده: مأیوس از رحمت
خدا)
(آگاه باشید هر کس با بغض آل محمد
(صلى الله علیه وآله) از دنیا برود کافر از دنیا
رفته)
(آگاه باشید هر کس با عداوت آل
محمد (صلى الله علیه وآله) از دنیا برود بوى بهشت را
استشمام نخواهد کرد)
آل محمد (صلى الله علیه وآله) کسانى هستند که بازگشت امرشان به
او است، کسانى که ارتباطشان محکمتر و کاملتر باشد «آل» محسوب مى شوند، و شک نیست که
فاطمه، على، حسن و حسین محکمترین پیوند را با رسول خدا داشتند و این از مسلمات و
مستفاد از احادیث متواتر است، بنابراین لازم است که آنها را از آل پیامبر
(صلى الله علیه وآله) بدانیم. سپس
مى افزاید:
گروهى در مفهوم آل اختلاف
کرده اند و گفته اند آنها امت پیامبرند، اگر این واژه را بر معنى اول حمل کنیم آل
پیامبر تنها خاندان او هستند و اگر بمعناى امت که دعوت او را پذیرفتند بدانیم باز
هم خویشاوندان نزدیک رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آل محسوب مى شوند، بنابراین به
هر تقدیر آنها آل هستند اما غیر آنها در لفظ آل داخلند یا نه؟ محل اختلاف است.
([12])
سپس فخر رازى از صاحب کشاف چنین
نقل مى کند (وقتى این آیه نازل شد عرض کردند: اى رسول خدا، خویشاوندان تو کیانند که
مودتشان بر ما واجب است؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزندانشان.) بنابراین ثابت
مى شود این چهار تن ذی القرباى پیغمبرند و هنگامى که این معنى ثابت شد واجب است از
احترام فوق العاده اى برخوردار باشند.
فخر رازى مى افزاید: دلایل مختلفى
بر این مسئله دلالت مى کند:
(1) جمله
«الا المودة فى القربی» که طرز استدلال با آن بیان شد.
(2) شک نیست که پیامبر
(صلى الله علیه وآله) فاطمه را دوست مى داشت و درباره
او مى فرمود: «فاطمة بضعة منی یؤذینی ما یؤذیها» «فاطمه پاره تن من است آنچه او
را آزار دهد مرا آزار داده است» و با احادیث متواتر از رسول خدا
(صلى الله علیه وآله) ثابت شده که او على و حسن و حسین
را دوست مى داشت، و هنگامى که این معنى ثابت شود محبت آنها بر تمام امت واجب است
چون خداوند فرموده: «و
اتبعوه
لعلکم تهتدون» از او پیروى کنید تا
هدایت شوید.([13]) و نیز فرموده:
«فلیحذر الذین یخالفون عن امره» کسانى که فرمان او را مخالفت
مى کنند از عذاب الهى بترسند.([14]) و نیز فرموده:
«قل
ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله» بگو اگر خدا را دوست مى دارید
از من پیروى کنید تا خدا شما را دوست دارد.([15]) و نیز فرموده:
«لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة» براى شما در زندگى رسول خدا
سرمشق نیکوئى بود.([16])
(2) دعاى براى آل افتخارى بزرگ
است و لذا این دعا خاتمه تشهد در نماز قرار داده شده: «اللهم صل على محمد و على آل محمد، و ارحم محمدا و آل محمد» و چنین تعظیم و احترامى در حق
غیر آل دیده نشده است، بنابراین همه این دلایل نشان مى دهد که محبت آل محمد
(صلى الله علیه وآله) واجب است. سرانجام فخر رازى
سخنان خود را در این مسئله با اشعار معروف حضرت امام شافعى رحمة الله علیه پایان
مى دهد:
یا
راکبا قف بالمحصب من منى *** و اهتف بساکن خیفها و الناهضسحرا اذا فاض الحجیج الى منى *** فیضا کَمُلْتِطِم الفرات
الفائضان
کان رفضا حب آل محمد *** فلیشهد الثقلان أنی رافضی
«اى سوارى که عازم حج هستى، در
آنجا که در نزدیکى منا ریگ براى رمى جمرات جمع مى کنند و مرکز بزرگ اجتماع زائران
خانه خداست بایست، و فریاد بزن به تمام کسانى که در مسجد خیف مشغول عبادتند و یا در
حال حرکت مى باشند. «فریاد بزن به هنگام سحرگاه که حاجیان از مشعر به سوى منى کوچ
مى کنند و همچون نهرى عظیم و خروشان وارد سرزمین منا
مى شوند.»
«آرى فریاد بزن و بگو: اگر محبت
آل محمد (صلى الله علیه وآله) رفض و ترک است، همه جن و انس
شهادت دهند که من رافضیم.([17])
استاد بزرگ و ارجمند آلوسی در
کتابش روح المعانی شخصاً اهمیت زیادى براى مودت اهل بیت قائل شده و در آخر تفسیر
همین آیه شریفه مى گوید: حق این است که محبت خویشاوندان پیامبر
(صلى الله علیه وآله) بخاطر قرابتشان با پیامبر
(صلى الله علیه وآله)واجب است و هر قدر قرابت قویتر
باشد محبت وجوب بیشترى دارد، و سرانجام مى گوید: آثار این مودت تعظیم و احترام و
قیام به اداى حقوق اقرباى پیغمبر (صلى الله علیه وآله)است، در حالى که بسیارى از مردم
در این امر سستى کرده اند تا آنجا که محبت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله)را یکنوع رافضى گرى شمرده اند ولى
من چنین نمى گویم، بلکه همان مى گویم که حضرت امام شافعى در آن کلام جالب و گویاى
خود گفته است. سپس اشعارى را که در بالا از حضرت امام شافعى (ره) نقل کردیم را ذکر
کرده مى افزاید: با این حال من معتقد به خروج از اعتقادات بزرگان اهل سنت در مورد
صحابه نیستم، و محبت آنها را نیز از واجبات مى شمرم و بر آن امر دلیل قاطع ثابت شده
است .([18])
و نیز فخر رازى در ذیل این بحث
نکته اى را نقل کرده و آن را پسندیده است و آلوسى در روح المعانى نیز آن را بعنوان
نکته اى لطیف به نقل از فخر رازى آورده است: و آن اینکه: پیامبر اکرم
(صلى الله علیه وآله)فرموده است:
«مثل اهل بیتی کمثل سفینة نوح من رکب فیها نجی» «مثل اهل بیت من همچون کشتى نوح
است هر کس سوار بر آن شود نجات مى یابد» و از سوى دیگر فرموده است:
«اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» «اصحاب من همچون ستارگان آسمانى
اند به هر کدام که اقتدا کنید هدایت مى یابید» و ما الان در اقیانوس تکلیف
گرفتاریم، و امواج شبهات و شهوات ما را از هر سو درهم مى کوبد و آنکس که مى خواهد
از دریا عبور کند احتیاج به دو امر دارد یکى کشتى است که خالى از هر عیب و نقص باشد
و دیگرى ستارگان پرفروغ درخشنده اى است که مسیر را به او نشان مى دهد، هنگامى که
انسان سوار بر کشتى مى شود و چشم بر ستارگان درخشان بدوزد امید نجات وجود
دارد،همچنین هر کس بر کشتى محبت آل محمد (صلى الله علیه وآله) سوار گردد و چشم به ستارگان
اصحاب دوزد امید است که خداوند او را به سلامت و سعادت در دنیا و آخرت
برساند.([19]) و
نیز در تفسیر «من یقترف فحسنة» در بعضى از تفاسیر از ابن عباس
و یکى از مفسران نخستین بنام سدى نقل شده که منظور از اقتراف حسنه در آیه شریفه
مودت آل محمد (صلى الله علیه وآله) است.([20]) و نیز در حدیثى که سابقاً از
امام حسن بن على نقل کرده شده نیز آمده: «اقتراف الحسنة مودتنا اهل البیت» منظور از بدست آوردن حسنه مودت
ما اهل بیت است.
روشن است که منظور از اینگونه
تفسیرها محدود بودن معناى اکتساب حسنه به مودت اهل بیت نیست، بلکه معنى وسیع و
گسترده اى دارد ولى از آنجا که این جمله بدنبال مسئله مودت ذی القربى آمده است
روشن ترین مصداق اکتساب حسنه همین مودت قربى است.
و
اخرج الترمذى و حسنه و ابن الانباری فی المصاحف، عن زید بن ارقم (رض) قال:
قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): «انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن
تضلوا بعدی، احدهمااعظم من الاخر، کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی
اهل بیتی، و لن یفترقا حتى یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی
فیهما»
«رسول گرامى اسلام فرمودند که من
دو چیز گرانبها را در میان شما مى گذارم مادامى که به آن تمسک جوئید هرگز بعد از من
به گمراهى و ضلالت نمى افتید یکى بزرگتر و با عظمت تر از دیگرى است، کتاب خدا
ریسمانى است کشیده شده از آسمان به سوى زمین و دیگرى اهل بیت پاک من است و این دو
هرگز از یکدیگر جدا نمى شوند تا بر من در حوض وارد شوند. پس بنگرید چگونه رفتار و
عمل مى کنید با اهل بیت و یارانم.»([21])
و
اخرج الترمذی و حسنه الطبرانی و الحاکم و البیهقی فی الشعب، عن ابن عباس قال:
قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): «احبو الله لما یغذوکم به من نعمه، و
احبونی لحب الله، و احبوا اهل بیتی لحبی»
«پیغمبر گرامى اسلام فرمودند:
خداوند را دوست بدارید بخاطر نعمتهاى کثیرى که بر شما عطا فرموده و مرا دوست بدارید
بخاطر خدا و اهل بیت مرا دوست بدارید بخاطر من.»
و
اخرج ابن عدی عن ابی سعید قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله):
«من ابغضنا اهل البیت فهو منافق» نبى اکرم
(صلى الله علیه وآله) فرمودند: هر کس با اهل بیت ما
دشمنى و بغض و عداوت نماید او منافق است.
و
اخرج الطبرانی، عن الحسن بن علی قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله):
«لا یبغضنا احد و لا یحسدنا احد، الا ذید یوم القیامه بسیاط من
نار»«و نبى اکرم فرمودند: احدى با ما
بغض و عداوت نمى کند کسى با ما حسادت و بخل نمىورزد مگر در روز قیامت با شلاق و
تازیانه از حوض کوثر منع کرده و رانده مى شود.»
عن
عائشه رضی الله تعالى عنها قالت خرج النبی (ص) غداة و علیه مرط مرحل من شعر اسود
فجاء الحسن بن علی فادخله ثم جاء الحسین فادخله معه ثم جاءت فاطمة فادخلها ثم قال
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا رواه مسلم و الترمذی و
لفظه: نزلت هذه الایه - انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
- فى بیت ام سلمه فدعا النبی (ص) فاطمة و حسنا و حسینا و علی خلف ظهره مجللّه بکساء
ثم قال: اللهم هؤلاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا، قالت ام سلمه و انا
معهم یا نبى الله؟ قال انت على مکانک و انت الى الخیر.
ام المؤمنین عایشه رضی الله عنها
روایت مى کند که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله)صبح بیرون آمد و بر تنش عباى
منقوشى بود که از پشم سیاه درست شده بود، پس حسن بن على آمد او را زیر عبا داخل
نمود سپس حضرت امام حسین آمد او را نیز زیر عبا داخل نمود سپس حضرت فاطمه زهرا آمد
و زیر عبا داخل نمود سپس حضرت على آمد و زیر عبا داخل شد پس آیه فوق را تلاوت
نمودند، و لفظ ترمذى این است که این آیه شریفه -
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا - در خانه ام سلمه نازل گردید
پیامبر اکرم فاطمه و حسن و حسین را خواست و آنان را با عباى خود پوشانید و حضرت على
پشت سر او بود که او را نیز با عبا پوشانید سپس فرمودند: خدایا آنان اهل بیت من
هستند پس دور کن از آنان زشتیها و پلیدیها را و آنان را کاملاً پاکیزه گردان حضرت
ام سلمه عرض کرد آیا من هم با آنان هستم؟ حضرت فرمودند: یا ام سلمه تو بر جایگاه
خود و بر خیر و نیکى هستى.([22])
عن
على (رض) ان النبی (صلى الله علیه وآله) اخذ بید حسن و حسین فقال من احبنی و احب
هذین و اباهما و امهما کان معی فی درجتی یوم القیامه([23])
حضرت على کرم الله وجهه از حضرت
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) روایت مى کند که روزى آن حضرت
دست حضرت حسنین را گرفته و فرمودند که: هر که مرا و این دو پسر و پدر و مادرشان را
دوست بدارد در روز قیامت در کنار همدیگر خواهیم بود در یک درجه.
سرگذشت مباهله نمونه دیگرى از
مناقب اهل بیت
سرگذشت مباهله پیامبر اسلام با
هیئت نمایندگى نجران از حوادث جالب و تکان دهنده و شگفت انگیز تاریخ اسلام مى باشد
که مفسران و سیره نویسان زیادى مانند زمحشرى در کشاف و امام فخر رازى در تفسیر خود
و ابن اثیر در کامل، در این باره داد سخن داده اند. اینک ما بخشى از گفتار زمحشرى
را منعکس مى نماییم.
وقت مباهله فرا رسید قبلاً پیامبر
و هیئت نمایندگى نجران توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه اى خارج از شهر
مدینه در دامنه صحرا انجام بگیرد و پیامبر در میان مسلمانان و بستگان خود فقط چهار
تن را برگزید که در این حادثه تاریخى شرکت نمایند. این چهار تن حضرت على و حضرت
فاطمه و حضرت حسنین بود. پیامبر فاصله منزل و نقطه اى که قرار بود در آنجا مراسم
مباهله انجام بگیرد با وضع خاصى طى نمود او در حالى که حضرت حسین را در آغوش و دست
حضرت حسن را در دست داشت و فاطمه به دنبال آن حضرت و على کرم الله وجهه پشت سر وى
حرکت مى کردند گام به میدان مباهله نهاد و پیش از ورود به میدان مباهله به همراهان
خود گفت من هر موقع دعا کردم شما دعاى مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.
بر سران هیئت نمایندگى ناگهان
قیافه نورانى پیامبر با چهار تن دیگر که سه تن از آنها شاخه هاى شجره وجودش بودند
نمایان گردید، همگى با حالت بهت زده و تحیر به چهره یکدیگر نگاه کردند و از اینکه
او جگر گوشه هاى بیگناه و یگانه دختر و یادگار خود را به صحنه مباهله آورده است
انگشت تعجب به خود گرفتند و آنان دریافتند که پیامبر به دعوت ودعاى خود اعتقاد راسخ
دارد و گر نه یک فرد مردد عزیزان خود را در معرض بلاى آسمانى و عذاب الهى قرار
نمى دهد.
اسقف نجران گفت: من چهره هایى را
مى بینم که هرگاه دست دعا بلند کنند از درگاه الهى بخواهند که بزرگترین کوهها را از
جاى بکند فوراً کنده مى شود. بنابراین هرگز صحیح نیست ما با این قیافه هاى نورانى و
با این افراد با فضیلت مباهله نماییم زیرا بعید نیست که ما همه نابود شویم و ممکن
است دامنه عذاب گسترش پیدا کند و همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روى زمین
یک
امام فخر رازى در این بحث
مى افزاید: ([25]) روایت شده هنگامى که پیامبر وارد
میدان شد عباى منقش و سیاه خود را بر تن داشت پس حسنین آمدند و حضرت آنان را داخل
نمود پس حضرت فاطمه و سپس حضرت على (رضى الله عنهما) را در زیر عبا نموده گفت:
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا.
عذاب فورى
سوره معارج از آنجا آغاز مى شود
که مى فرماید تقاضا کننده اى تقاضاى عذابى کرد که واقع شد (سال سائل بعذاب واقع) این تقاضا کننده نضر ابن الحارث
یا به روایتى حارث بن نعمان الفهرى بود هنگامى که این حدیث پیامبر در مورد حضرت على
(علیه السلام)
(من کنت مولاه فعلى مولاه) را شنید بر شتر خود سوار شده و
به خدمت پیامبر رسید و گفت: یا محمد تو به ما دستور دادى که به یگانگى خدا و اینکه
تو فرستاده او هستى شهادت دهیم ما هم شهادت دادیم سپس به نمازهاى پنجگانه امر
فرمودى پس قبول کردیم و امر کردى از اموالمان زکات دهیم و در ماه مبارک رمضان روزه
بگیریم و به خانه خدا حج کنیم همه اینها را قبول کردیم اما با اینحال راضى نشدى تا
اینکه پسر عموى خود را بر ما فضیلت بخشیده و ترجیح دادى.
آیا این سخن از ناحیه خودت است یا
از سوى خدا؟ پیامبر فرمود قسم به خدایى که معبودى جز او نیست این از ناحیه خداست.
سائل روى برگرداند در حالیکه مى گفت: الهم ان کان هذا هوالحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء و ائتنا بعذاب
الیم. خداوندا اگر این سخن حق است و از
ناحیه تو است، سنگى از آسمان بر ما بباران یا عذاب الیم بر ما بیاور.
راوى مى گوید قسم بخدا سائل هنوز
به ناقه خود نرسیده بود سنگى از آسمان فرود آمد که از دماغ آن وارد و از مخرجش
بیرون آمد پس آیه فوق نازل گردید.([26])
در خاتمه از خداوند بزرگ و منان
مسئلت مى نماییم که ما را از محبان واقعى و حقیقى آن عزیزان قرار داده و با آنان
محشور فرماید و به ما توفیق عمل و اخلاص دهد تا بتوانیم همچون آنان با دلى سرشار از
عشق و اخلاص و عمل به فرامین پروردگار عالم از مریدان و سربازان حقیقى حضرت رسول
اکرم (صلى الله علیه وآله)قرار بگیریم و خداوند اتحاد و
همبستگى و همدلى و همفکرى بین مذاهب اسلامى و اخوت اسلامى را در سراسر اقطار عالم
اسلامى بین مسلمین جهان بوجود آورده.
به امید به اهتزاز درآمدن لواى
اسلامى در پهنه گیتى و پیروزى اسلام بر علیه کفر جهانى و طول عمر با عزت و شرف مقام
معظم رهبرى بزرگ طلایه دار وحدت و خلف شایسته رهبر فقید و بنیانگذار جمهورى اسلامى
ایران، مقاله خود را با اشعار امام شافعى (ره) خاتمه مى دهیم.اذا فی مجلس نذکر علیا *** و سبطیه و فاطمة الزکیةیقال: تجاوزوا یا قوم هذا *** فهذا من حدیث الرافضیةبرئت الی المهیمن من اناس *** یرون الرفض حب الفاطمیة * *
* * *
* * *
* *قالوا ترفضت قلت کلا *** ما الرفض دینی و لا اعتقادیلکن تولیت غیر شک *** خیر امام و خیر هادیان
کان حب الولی رفضا *** فانی ارفض العباد * *
* * *
* * *
* *
آل
النبی ذریعتی *** و همو الیه
وسیلتی
ارجوا بهم اعطی غدا *** بیدی الیمین صحیفتیاحب النبی المصطفی و ابن عمه *** علیاو سبطیه و فاطمة
الزهراهمو اهل بیت اذهب الرجس عنهم و *** و اطلعهم افق الهدى انجما
زهراموا لاتهم فرض على کل مسلم *** و حبهموسنی الذخائر
للاخرىو
ما انا للصحب الکرام بمبغض *** فانی أرى البغضاء فى حقهم کفرا
همو جاهدوا فى الله حق جهاده *** و هم نصرو ادین الهدی بالظبا
نصرا
و نیز ابوالحسین ابن جبیر
(رحمه الله)مى گوید:
علیهم سلام الله مادام ذکرهم ***
لدی الملاء الا علی و اکرم به ذکرا
[1] - قرطبى ج 16، ص 23. احقاق الحق
ج 3، ص 2.
[2] - تفسیر طبرقی ص 22 ج
16.
[3] - مستدرک الصحیحین ص 172 ج 3.
[4] - الدر المنثور ج 7 ص 348
.
[5] - تفسیر طبری ج 13، ص 25.
[6] - روح المعانی ج 25، ص 31.
[7] - مجمع البیان ج 9، ص 29.
[8] - طبری ج 13، ص 25.
[9] - روح المعانی ج 25، ص 30.
[10] - فخر رازی ج 27، ص 166.
[11] - کشاف ج 3، ص 467.
[12] - قرطبی ج 16، ص 23.
[13] - اعراف 158.
[14] - نور 63.
[15] - آل
عمران.
[16] - احزاب 21.
[17] - فخر رازی ج 27، ص 166.
[18] - آلوسی روح المعانی ج 25، ص 32.
[19] - فخر رازى ج 27، ص 167.
[20] - مجمع البیان ذیل آیات مورد بحث
روح المعانی و تفسیر قرطبی ج 25، ص 33.
[21] - (1) در المنثور ج 7، ص 349.
[22] - تاج الاصول ج 3، ص 8 و 347.
[23] - تاج الاصول ج 3 ص 349.
[24] - کشاف ص 434، ج 1.
[25] - فخر رازی، ص 80 - ج 8.
بسم الله الرحمن الرحیم