بنام خدایی که انسان آفرید * ز رحمت برایش جهان آفرید

آدرس پی وی تلگرام جهت ارتباط آنلاین: hafeze2@ آدرس کانال تلگرام علوم قرآن و حدیث: quranied@

بنام خدایی که انسان آفرید * ز رحمت برایش جهان آفرید

آدرس پی وی تلگرام جهت ارتباط آنلاین: hafeze2@ آدرس کانال تلگرام علوم قرآن و حدیث: quranied@

بنام خدایی که انسان آفرید  *  ز رحمت برایش جهان آفرید

با سلام...
مرتضی رحیمی هستم.
دانشجوی رشته علوم قرآن از دانشگاه مذاهب اسلامی.
در این وبلاگ سعی دارم تا مطالب درسی، مقالات تقریبی و پاره ای از مطالب گوناگون رو به نمایش بگذارم.

آخرین نظرات
  • ۱۲ آبان ۹۸، ۱۴:۵۳ - عبدالله
    عالی

مقاومت ضرورتی فرهنگی و عملی

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۱۹ ب.ظ

 

مقاومت ضرورتی فرهنگی و عملی

نوشته: استاد دکتر اسعد السحمرانی

 

مسئول بخش دینی کنگرة مردمی لبنان

 

استاد عقاید و ادیان در دانشگاه "الامام الاوزاعی"- بیروت

 

به نام خداوند بخشنده مهربان

 

چرا فرهنگ مقاومت؟

 

جهان، طی سالهای نخست قرن بیست و یکم میلادی، شاهد حرکتی امپراتور مآبانه و گرایشی سلطه‌ای و برتری‌جویانه و استکباری است که براساس ادّعای ملت برتر نزد سران ایالات متحده آمریکا و دعوی ملت برگزیدة صهیونیسم یهودی است که براساس آن، طرح استعماری اشغالگرانة شهرک‌نشینی صهیونیستی- آمریکایی، شکل گرفت و تمامی جهان و بویژه جهان اسلام و امت عرب را به آتش آزمندی‌های خود می‌سوزاند.

 

این طرح‌های استعماری، نام‌ها و عناوین متعددی بخود می‌گیرند از جمله: حق ادعایی یهودیان و بویژه صهیونیست‌ها در سرزمین فلسطین، شعارهای جهانی شدن، نظم نوین جهانی، نظم خاورمیانه‌ای، نظام جدید یورو- مدیترانه‌ای و غیره که خطری است که به طور جدی، امت عرب و جهان اسلام را به لحاظ دینی، مقدساتی، ملی، سرزمینی، حقوقی، ارزشی، اقتصادی و هنری و ... تهدید می‌کند؛ پاسخ به این یورش ددمنشانه‌ای که منجر به غصب سرزمین و اهانت به مقدّسات و قتل و اسارت و آوارگی ملت و غارت ثروتها و زیر پا گذاردن همة حرمت‌ها شده است، با امیدواری یا التماس و تمنا یا گدایی از دشمنان، امکان‌پذیر نیست؛باید آمادگی و تدارک رویارویی و هرگونه فداکاری را داشت.

 

فرهنگ و مقاومت:

 

دقت در این اصطلاح‌ها و بیان دلالت آنها، از نکات اصلی حرکت فکری که قرار است عمل و اجرا را بدنبال داشته باشد، بشمار می‌رود.

 

حقیقت فرهنگ، پیش از آنکه به حرکتی نسبت داده شود باید روشن گردد تا انسان بتواند آنرا در راه اهداف خود، بکار گیرد. فرهنگ، هویت است، ویژگی‌های شخصیتی- اجتماعی امت و افراد آنست، هیچ امتی، بدون فرهنگ ویژة خود، نیست هیچ کس نمی‌تواند برکنار از فرهنگ، در محیط خود پویایی داشته باشد؛ "مالک بن نبی" می‌گوید: «فرهنگ، بیان عینی پیوند فرد با این جهان یعنی با گسترة معنوی (noosphere) است که وجود روانی‌اش را در آن رشد می‌دهد و بنابراین نتیجة همین پیوند با آن فضاست.

 

لذا اگر فردی پیوند خود را با گسترة حیاتی‌اش بگسلد، می‌گوییم به لحاظ مادی، مرده است. اگر پیوندش را با گسترة فرهنگی بگسلد نیز به لحاظ فرهنگی مرده است؛ یعنی که فرهنگ- در حالتی که به مسئله بعد اجتماعی بدهیم- زندگی و حیات جامعه است و بدون آن، جامعه می‌میرد.»[‌أ]

 

رابطة میان فرد و وابستگی‌های اجتماعی‌اش را فرهنگ معیّن می‌کند، برخورد فرد و جامعه با همة محیط پیرامونش اعم از محیط زیست، منابع، انسانها و آثار را نیز، فرهنگی که بدان پای‌بند است، ترسیم می‌کند.

 

علت آن نیز در آنست که: «فرهنگ از درون انسان برمی‌خیزد و بمعنای پاکسازی و ارزیابی مداوم و در جهت اعتلای این انسان به سمت همة مفاهیم خیر و نیکی و حق و عدالت و زیبایی و دیگر ارزش‌هاست. فرهنگ در اساس خود، روند آزادسازی نیروها به سمت تولید آگاهی جمعی و تشکیل‌دهندة هویتی است که تمدن را راهبری می‌کند و انگش را بر آن می‌زند؛ از نظر ما [فرهنگ]، اعتقادات و نگاه به جهان هستی و کل اصول و شالوده‌ها  و ارزش‌هایی است که به آنها ایمان داریم و پای‌بندشان هستیم و در جهت اجرای آنها می‌کوشیم و همة آنچیزهایی‌ است که شخصیّت امت را به لحاظ زبان، اندیشه، هنرها، علوم، سنت‌ها و عرف‌ها، متمایز می‌سازد.»[‌ب]

 

"فرهنگ" هویت امت و صفات "ثبات" و "ویژگی‌" آنست. از جمله وظایف فرهنگ شکل بخشیدن به نظام تربیتی و انواع گفتمانها بر پایه "چالش‌ورزی و پاسخ‌گیری" است، این قاعده، شالودة اساسی حرکت تمدن در میان هر امتی است و اگر امت عربی و اسلامی- همچنانکه می‌دانیم- در معرض چالش‌های استعماری گوناگونی است که در همة عرصه‌ها خود را نشان می‌دهد، قاعدة: "چالش‌ورزی و پاسخ‌گیری" مستلزم تربیت و تدارک همة گروههای جامعه و بخش‌های آن بر پایه فرهنگ مقاومت برای پاسخ‌گویی به چالش‌ها و رهایی سرزمین و مقدسات و پایان‌بخشیدن به هر نوع دست‌اندازی و استکبار و برتری‌جویی‌های صهیونیستی- آمریکایی است.

 

"مقاومت" عمل مشروعی است که فطرت بشری که مبتنی بر عشق به زندگی و تداوم نوع است، آنرا اقتضا دارد. همچنانکه مسیر روابط ملل و خلق‌ها نیز براساس در نظر گرفتن مقاومت- بمثابة راهی برای رویارویی با تجاوزگری‌ها- شکل گرفته است.

 

"مقاومت" در واژه‌نامه‌های عربی به معنای: «رویارویی زور با زور و ایستادگی در برابر مهاجمان و اعتراض به هر آنچه ناهمخوان با عدالت و خواست‌هاست و قدرت تحمل و شکیبایی بر چیز و از جمله ایستادگی در برابر خشونت است.»[‌ج] و "مقاومت مسلحانه"، اقدام گروهی از شهروندان مسلّح به مبارزه با دشمن یا اشغالگر با وسایل گوناگونی از جمله: حملات پراکنده یا اعمال خرابکاری در پایگاهها و تأسیسات دشمن از سوی ساکنان منطقه است.»[‌د]

 

نزدیک به همین مفهوم نیز در فرهنگ واژه‌های اروپایی در خصوص تعریف مقاومت ویژه‌ای که در رویارویی با حمله هیتلر به بخش بزرگی از اروپا جریان داشت، وارد شده است چه در یک واژه‌نامه فرانسوی ذیل واژة: Resistance (مقاومت) چنین آمده است: «نامی است که به فعالیت‌های محرمانه‌ای که در فرانسه و دیگر نقاط اروپا از سوی سازمانها و جنبش‌های مختلف برای مبارزه با اشغالگران آلمان نازی از هنگام جنگ جهانی دوم تا آزادی آن سرزمین‌ها، اطلاق گردید. در فرانسه، علاوه بر این، رویارویی با نازیسم، طبق برنامه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که آینده کشور را مشخص می‌ساخت، صورت می‌گرفت و سرانجام نیز نازیسم با خشونت مقاومت، ریشه‌کن گردید و براساس منابع موثق یکصد و پانزده هزار (000/115) نفر از افراد مقاومت به اسارت درآمدند و هفتاد و پنج هزار (75000) نفر از ایشان در اردوگاههای بازداشت و شکنجه، از پای در آمدند.»[‌ه]

 

تعریف پیش گفتة مقاومت ما را بر آن می‌دارد که تأکید کنیم تصمیم به مقاومت و ارادة مقاومت در زندگی افراد و ملت‌ها، امری ضروری است زیرا انسان به فطرت طبیعت خود گرایش به عشق به زندگی دارد و همین عشق، او را به زندگی اجتماعی و همکاری و همیاری و هم‌پیمانی با دیگران برای تحقق این گرایش سوق می‌دهد.

 

"فرهنگ مقاومت" استثناء نیست، ویژة یک امّت یا شرایط یا مرحلة معیّنی هم نیست بلکه نیازهای ضروری است، بر همین اساس بوده که برخورداری از ابزارهای دفاعی و آموختن شیوه‌های دفاع در رأس اولویت‌های انسان در هر موقعیت و شرایطی بوده است.

 

فرهنگ مطلوب برای گسترش اندیشة مقاومت، مبنی بر بهره‌برداری نا مشروع و ستمکارانه از زور نیست و بیشتر بر اساس بازداری تجاوز و گسترش عدالت و ممانعت از ستمگری است.

 

آیا مقاومت مشروع و حقّانی است؟

 

با نگاهی به تاریخ ملل و خلقها، آشکارا روشن می‌شود که مقاومت در برابر تجاوز، ضرورتی است که همواره و در تمامی مراحل و موقعیت‌ها  با انسان همراه بوده است از جمله: مقاومت در برابر جانوران وحشی و موذی، مقاومت در برابر دگرگونی‌های طبیعی (زلزله‌ها، سیل‌ها، آتش‌فشان‌ها و غیره)؛ وسایل دفاع از زندگی و شیوه‌های آن از جمله: غذا، پوشاک و مسکن، درمان پزشکی، ازدواج، تشکیل خانواده و زاد و ولد تا دفاع از سرزمین و حقوق، متفاوت و گوناگون بوده است.

 

معیارهای پذیرش دیگری یا مقاومت در برابر ستمگری‌ها و تجاوزات او در دو آیه شریفه زیر، مطرح شده است: «لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین ولم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم وتقسطوا إلیهم إن الله یحب المقسطین * إنما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین وأخرجوکم من دیارکم وظاهروا على إخراجکم أن تولوهم ومن یتولهم فأولئک هم الظالمون» (سورة ممتحنه، آیات 8و9) (خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند، باز نمی‌دارد، بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد * خداوند تنها شما را از دوست‌داشتن کسانی‌ باز می‌دارد که با شما در کار دین، جنگ کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند و یا از بیرون راندنتان، پشتیبانی کردند؛ و کسانی که آنان را دوست بدارند، ستمگرند.)

 

مؤمن، مأموریت دارد در برابر هر تجاوزگری که دین، سرزمین، دارایی‌ و سایر حقوق وی را مورد تجاوز و تعدّی قرار دهد، مقاومت کند. متجاوزین با کسانی که در بیرون راندن مردم از سرزمینشان یا غصب زمین‌ها و اموال و هر آنچه متعلق به آنهاست، به یاری آنان شتافتند، برابرند و باید در برابرشان مقاومت و ایستادگی کرد. با متجاوزین نباید همدست شد یا در برابر آنها سکوت اختیار کرد یا با ایشان همدلی کرد. هر کس چنین کند، ستمکار است. "مجمع فقه اسلامی" در "الرابطة العالم الاسلامی" در شانزدهمین نشست خود که در شوال سال 1423ﻫ.ق برگزار شد، "بیانیة مکه" را صادر کرد که براساس دو آیة پیش گفته دراین بیانیه، تعریفی از "جهاد" ارایه شده که عبارتست از: «جهاد در اسلام برای یاری به حق و در راستای تثبیت عدل و صلح و امنیت و در جهت رسالت رحمتی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای جهانیان داشت و بر آن بود تا آنانرا از ظلمات درآورد و به نور وارد کند، تشریع شده است و اقتضای آن، چیرگی بر همة انواع تروریسم است؛ بنابراین جهاد برای این امر و برای دفاع از وطن در برابر اشغال سرزمین و چپاول ثروتها و علیه استعماری که مردم را از دیار خود بیرون می‌کنند و علیه کسانی که در کار اخراج مردم از سرزمین خود با ستمکاران همکاری دارند و علیه آنانی که پیمان خود را نقض می‌کنند و به منظور رفع فتنه‌انگیزی‌های دینی علیه مسلمانان یا سلب آزادی ایشان در دعوت مسالمت‌آمیز به اسلام، تشریع شده است و هرگز نمی‌توان تروریسم و خشونت طاغوتهایی را که سرزمین مردم را غصب می‌کنند و به عزت و کرامت مردم اهانت روا می‌دارند و مقدسات را مورد توهین قرار می‌دهند و ثروت‌ها را غارت می‌کنند، با حق دفاع مشروعی که مستضعفان برای احقاق حقوق خود در تعیین سرنوشت دارند، مقایسه کرد.»[‌و] بیانیه در دنباله مطلب از همة کشورهای جهان و نهادهای بین‌المللی می‌خواهد تا به این نکته توجه کنند و تروریسم دولتی را که از سوی دشمن صهیونیستی در فلسطین اشغالی اعمال می‌شود و نیز عملیات استعماری و تجاوزگری این رژیم‌ را متوقف سازند زیرا تا وقتی چنین تجاوز و اشغالگری و ظلم و ستم و اشغال و قتل و اخراج و تهدید و غارتی وجود داشته باشد، نمی‌توان از ثبات جهانی و روابط برابر میان ملتها، سخن بمیان آورد.

 

موضع "مجمع البحوث الاسلامیة" در "ازهر شریف" نیز چندان تفاوتی با موضع "رابطة العالم الاسلامی" نداشت چه در نشست منعقد در 15 شعبان سال 1422ﻫ.ق برابر با 1/11/2001م در قاهره بیانیه‌ای از سوی آن صادر شد که در آن آمده بود:

 

"جهاد اسلامی"، بدنبال کوشش و یاری حق و دفع ظلم و ستم و تأمین عدالت در دو حالت است:

 

1-دفاع از وطن در برابر اشغال سرزمین و چپاول ثروت و علیه استعمار شهرک‌نشینی که مسلمانان را از خانه و دیار خود بیرون می‌کند و علیه آنانی که به این اخراج یاری می‌رسانند و از آن حمایت می‌کنند و نیز علیه کسانی که پیمان خود را نقض می‌کنند.

 

2-دفع فتنه‌های دینی از مسلمانان و مقابله با وادار ساختن ایشان در تغییر عقیده یا سلب آزادی‌های خود در دعوت مسالمت‌آمیز به اسلام. که در این موضع به همان دو آیه پیش گفته از سورة ممتحنه، استناد کرده و به آن تأسی جسته‌اند.

 

این حق در مقاومت در برابر همة انواع اشغالگری و تجاوز، در احادیث شریف نبوی نیز مورد تاکید قرار گرفته است. از جمله این احادیث که حضرت رسول اکرم(ص) می‌فرماید: هرکس برای مالش کشته شود، شهید است، هر کس برای دینش کشته شود، شهید است، هرکس برای خونش کشته شود شهید است. و هر کس برای خانواده‌اش کشته شود، شهید است.»[‌ز]

 

استعمارگران و اشغالگران غاصب، دارایی انسان عرب و مسلمان را چپاول می‌کنند و مقدّساتش را مورد تجاوز قرار می‌دهند که بارزترین آن، هتک حرمتی است که نسبت به قدس از سوی دشمن اشغالگر اسراییلی صورت می‌گیرد. موارد بسیار دیگری و در عرصه‌های متعدد رسانه‌ای نیز وجود دارد. خون مسلمانان از فلسطین یا لبنان و عراق و جاهای دیگر مباح است. تجاوز دشمنان به مسلمانان و خانواده‌های ایشان، تجاوزهای مختلف علیه فکر، اقتصاد، هنر و عزّت و کرامت آنان صورت می‌گیرد و بدنبال همة این تجاوزها و تعدی‌ها، آیا وظیفه مؤمن، طلب شهادت در دفاع از همة این موارد تجاوز شده نیست؟ راه شهادت باید از پیش تدارک شده باشد و تدارک نیز تنها در صورتی است که فرهنگ مقاومتی- که مقاومت را تشویق کند و انسان را بجای تن دادن به تسلیم و پذیرش وضع موجود به مقاومت و ایستادگی وادارد- وجود داشته باشد.

 

به نقل از "أنس" آمده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «علیه مشرکان با اموال و دستان و زبان خود مجاهدت کنید.»[‌ح]

 

جنگ در اسلام نه یک امر عادی بلکه ضرورتی است که وقتی تجاوز یا اشغالی صورت می‌گیرد، خود را تحمیل می‌کند؛ چه در قرآن مجید نیز آمده است: « کتب علیکم القتال وهو کره لکم» (سورة بقره- 216) (جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است...)

 

ولی این نباید توجیهی برای برخی فرصت‌طلبان باشد تا تن به خواری دهند و از رویارویی با دشمن، بگریزند. جهاد و مقاومت، اصل و اساس است و زندگی جز به آنها، راست نمی‌ماند، "امام علی" (کرم الله وجهه) نیز با این سخن، بدان تشویق کرده است: «جهاد یکی از درهای بهشت است که خدا آنرا به روی دوستداران خود می‌گشاید و پایة دینداری و مایة پرهیزگاری و اثر جاودان و نشانة ایمان است و هر کس از آن روی برگرداند، ایزد جامة خواری بر تن او بپوشاند و به بلا دچارش سازد و به پستی و خستش اندازد...».[‌ط]

 

این مشروعیت اسلامی مقاومت، با اسناد بین‌المللی نیز همخوانی دارد و حتی منشور "سازمان ملل متحد" نیز مقاومت را از سوی هر ملتی که مورد تجاوز قرار گیرد، تأکید می‌کند و روا می‌دارد که با هر نوع توان و قدرتی، برای رویارویی با تجاوز و رهایی سرزمین و بازگرداندن حقوق، بکوشد، مادة 51 منشور سازمان ملل حاکی از آنست که:

 

«در این منشور چیزی که حق طبیعی کشورها، افراد یا گروهها را در دفاع از خود در حالت تجاوز مسلحانه بر یکی از اعضای "سازمان ملل متحد" باز دارد، وجود ندارد مشروط برآنکه شورای امنیت تدابیر لازم برای پاسداری از صلح و امنیّت بین‌المللی را اتخاذ نماید.

 

اقدامات بعمل آمده از سوی کشورهای عضو در راستای دفاع از خود باید بلافاصله به آگاهی شورای امنیّت برسد و تدابیر اتخاذ شده در سلطه و مسؤولیت‌های شورای امنیت و برخاسته از احکام این منشور، تأثیری نخواهد داشت.»[‌ی]

 

این مادة برحق هر ملت مورد تجاوز قرار گرفته برای استفاده از زور و مقاومت برای بازداشتن متجاوز و اشغالگر تأیید دارد و این حق چنان طبیعی است که نیازی به قوانین و مقررات دیگری ندارد.

 

قطعنامه‌ها و توصیه‌های پیاپی صادره از سوی مجمع عمومی "سازمان ملل متحد" نیز تأکید بر حق مقاومت و ایستادگی در برابر هرگونه تجاوزی است. از جمله آنها، قطعنامة "شمارة 2621 [؟] "سازمان ملل متحد" در بیست و پنجمین نشست خود در تاریخ 12/10/1970م است که تصریح دارد:

 

«الف: تداوم استعمار به هر شکل و صورتی، جنایتی است که آشکارا با منشور "سازمان ملل متحد" و اعلامیة استقلال کشورها و ملل مستعمره و اصول حقوق بین‌المللی، مغایرت دارد.

 

ب: خلقهای تحت استعمار از حق مبارزه علیه کشورهای استعماری که چشم‌انداز آنها به آزادی و استقلال را قلع و قمع می‌کنند، با استفاده از همة ابزارهای ضروری که در اختیار دارند، برخوردارند.

 

ج: کشورهای عضو ["سازمان ملل متحد"] وظیفه دارند هرگونه کمک معنوی و مالی برای مبارزه در راه استقلال را به ملل سرزمین‌های مستعمره، تقدیم دارند.»

 

این قطعنامه، "ایالات متحده آمریکا" و هم‌پیمانان آنانرا که اجازه دادند یک جنبش استعماری، به اشغال سرزمین دیگران و غارت ثروتهای آنان و قتل و اخراج ساکنان آن بپردازد، محکوم می‌کند.

 

نمونه آن نیز حوادثی است که در عراق و افغانستان اتفاق افتاده و می‌افتد. محکومیت بزرگتر این قدرتها، شراکت کامل آنها با دشمن صهیونیستی و طرح‌های شهرک‌نشینی استعماری و اشغالگری و جنایات ارتکابی آن در فلسطین اشغالی است [کشورهای یاد شده] براساس قطعنامة قبلی، وظیفه داشتند به یاری طرف مظلوم بشتابند و بجای کمک و حمایت از اشغالگر غاصب، از قربانیان آن حمایت بعمل آورند.

 

قطعنامه دیگری با شماره 3382 [؟] وجود دارد که از سوی مجمع عمومی "سازمان ملل متحد" در سی‌امین نشست آن به تاریخ 10/11/1975م صادر شد که در متن آن آمده است: «مجمع عمومی، مشروعیت مبارزات خلقها در راه استقلال، صلح منطقه‌ای و رهایی از سلطة استعماری را با همة وسایل از جمله مبارزه مسلحانه، مورد تأکید قرار می‌دهد.»

 

گمان می‌کنم این متون و متون دیگر برای انگشت‌گذاردن بر مشروعیّت مقاومت و ضرورت آن و اینکه مبارزات مسلحانه و دیگر انواع مبارزه، تنها راه برای رهایی و بازگرداندن حقوق غصب شده است، کافی است؛ و اتهامات آمریکا و متحدان آن به مقاومت ما مبنی براینکه تروریسم است، به خودشان بازمی‌گردد زیرا آنها خود باتفاق همة شرکایشان، تروریسم دولتی را اعمال می‌کنند حال آنکه مقاومت ما، ملی و اسلامی است و کاری که می‌کنیم رویارویی و مقابله [با تروریسم آنها] و حقی طبیعی است که در همة اسناد و شریعت‌ها به رسمیت شناخته شده است. در برابر شرافتمندان جهان، راهی جز مقاومت فکری و عملی باقی نمانده است.

 

چگونه می‌توان امت مقاومی ساخت؟

 

رسیدن به پیروزی و رهایی، نیازمند ملتی است که اندیشه‌اش سرشار از فرهنگ و اندیشة مقاومت است و این امر نیز نیازمند بنیادهایی چون موارد زیر است:

 

1-گسترش دینداری و تعمیق ارزش‌های دینی در انسان، فرد و جامعه بر پایة "ایمان بدون تعصّب"؛ زیرا ایمان آگاهانه و منطقی، ایجاد کنندة نسلی است که آمادگی فداکاری و جانبازی بخاطر انسانیت، مقدسات و وطن- و بدون توجه به زیانهای مادی، و عدم تردید در هر اقدامی حتی اگر به بهای جان وی تمام شود- دارد، زیرا روح جهادی در وهله نخست نیازمند عامل ایمانی- دینی است.

 

2-گسترش آیین وحدت‌طلبانه‌ای که گشایندة عرصه‌های تنوع زیر چتر وحدت دینی- به رغم تنوع در فقه و مذاهب- و وحدت ملی- به رغم تنوع در اعتقادات و وابستگی‌های دینی، نژادی، قبیله‌ای و...- است؛ وحدت از ارکان اساسی در عمل مقاومت است زیرا جبهة متحد و نیرومند و بهم‌پیوستة داخلی، حمایت قاطع و اساسی برای مقاومت رسمی یا مردمی است؛ برای همین است که می‌بینیم دشمن صهیونیستی- آمریکایی و هم‌پیمانان آن همواره می‌کوشند وحدت را مورد ضربه قرار دهند و بذر فتنه و تفرقه بکارند و در راستای تقسیم امت به بخش‌های مختلف نژادی، مذهبی و... عمل کنند تا بتوانند بر آن مسلط شوند؛ آنها این کار خود را "خاورمیانة جدید" می‌نامند. واکنش طبیعی آنست که همة غیرتمندان، در جهت دفع فتنه‌ها- با هر پوششی که داشته باشد- بکوشند.

 

3-تشویق، بسیج و بالا بردن روحیة براساس آیة کریمه: «یا ایها النبی حرض المومنین علی القتال...» (سورة انفال- 65) (ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز...)؛ چنین کاری، ارادة مقاومت را ایجاد و تقویت می‌کند. می‌دانیم که مقاومت، اراده است و به موازنة قدرتها بستگی ندارد؛ نهادهای تربیتی و تدارکاتی و همراه با آنها رسانه‌ها و همة نهادهای جامعة مدنی نیازمند آیین‌ها و برنامه‌هایی سرشار از روحیه بالا و کشش به سمت عرصه‌های رویارویی نه برپایه موازنه قوا بلکه به هدف ایجاد رعب و وحشت در دشمن برای از هم‌پاشی روحیه آن و تسلیم و فرار اعوان و انصار و نفرات آنست؛ خداوند متعال نیز گفته است: «سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب فاضربوا فوق الاعناق واضربوا منهم کل بنان» (سورة انفال- 12) (... من در دل کافران بیم خواهم افکند؛ بنابراین (با شمشیر) برفراز گردن‌هایشان بزنید و دستشان را کوتاه کنید.)

 

این دیدگاه تناسبی با هرگونه ضعف و سستی یا سخنی که فرهنگ یأس و بزرگ کردن توان دشمن بجای برجسته‌سازی نقاط قوت امت و بالا بردن روحیه‌ها و تقویت اراده‌ها را گسترش دهد، ندارد.

 

4-مقاومت در برابر همة انواع استعمار، نیازمند فرهنگی است که در میان هر یک از افراد امت توان پذیرایی استعمار را بزداید زیرا توان پذیرش استعمار در بعد درونی (فکری و روانی) افراد، از خود استعمار بر امت و جنبش مقاومت، خطرناکتر است.

 

مصلح الجزائری "مالک بن نبی" (متوفی 1973م) خطر پذیرش استعمار را گوشزد کرده و گفته بود: «برای اینکه از تأثیری- که عبارت از استعمار است- رها شویم باید اولاً از علت آن یعنی پذیرش استعمار رها گردیم؛ اینکه مسلمان از همة ابزارهایی که برای رشد و پرورش شخصیت و تحقق استعدادهای خویش، برخوردار نباشد، این خود استعمار است. و اینکه فرد مسلمان در اندیشة بکارگیری مؤثر ابزارها و توانایی‌های خود و بذل حداکثر کوشش برای بالا بردن سطح زندگی خود- با وسایل گوناگون- و استفاده بهنگام از آنها در این راه نباشد و تسلیم شود و همة این امکانات و توانایی های خود را بیهوده و بی‌ثمر رها سازد و موفقیت استعمار را تضمین نماید، این به معنای پذیرش استعمار است.»[‌ک]

 

برکندن پذیرش استعمار از درون افراد، آنان را در برابر پذیرش تبعیت از بیگانه و نقشه‌های آن یا پذیرش هر آنچیزهای مسمومی که از سوی وی می‌آید، مصونیّت می‌بخشد و این تربیت و پرورشی است که همگان بدان نیاز دارند و پیش‌زمینه‌ای اساسی برای ساخت شخصیّت مقاوم در برابر استعمار، بشمار می‌رود.

 

5-تدارک و آمادگی در عرصة اندیشه و سیاست و اقتصاد و قدرت نظامی؛ جامعة نخست اسلامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از هجرت به "مدینه منوره" به آن شکل بخشید، الگویی است که حتماً باید از سوی هر مسلمان و هر جامعه‌ای در میان امت عرب و جهان اسلام، مورد توجه جدّی قرار گیرد. پس از وصول [مسلمانان] به مدینه منوره، اولین کار ایشان، بنای مسجد جامع معروف به مسجدالنبوی بدنبال انتخاب محل آن بود. مسجد محلی است که انسان مؤمن را به خداوند متعال و دین وی، پیوند می‌دهد و در عین حال، جایگاه رهبری، آموزشی و تربیتی نیز هست.

 

دومین کار، خرید چاه "رومة" بود که خود یک کار اقتصادی است؛ نقش آب در مناطق مختلف در قلب صحرایی منطقه، بر کسی پوشیده نیست. پس از آن، تدارک نظامی مورد توجه قرار گرفت که شامل موارد زیر می‌گردید:

 

الف: برادر خواندگی میان تازه مسلمانان یعنی مهاجران و انصار که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنان فرمان داد تا دو به دو با یکدیگر پیمان برادری بخوانند.

 

ب: بنای روابط با غیر مسلمانان همچون شالوده‌ای برای یک منشور ملی که در آن بنیادهای پذیرش نظر و حضور دیگران مشخص شده است؛ این کار نیز به صورت یک متن قراردادی معروف به نام "الصحیفة" صورت گرفت. این ساختار، همانی است که به پیشکسوتان، اولویت رویارویی با ستمگری و مقاومت در برابر امپراتوری‌های معاصر- البته همزمان با گسترش دعوت با حکمت و پند و اندرز نیکو- بخشید و با تأسیس جامعه‌ای عاری از ستم، گرسنگی، اخراج همزمان شد و عدالت و نیکی و حق و بسندگی را تعمیم بخشید.

 

6-کتاب‌ها و مواد آموزشی در جهان عرب و جهان اسلام، نیازمند جرح و تعدیل‌هایی بویژه در مورد مواد علوم انسانی: شامل کتاب‌های تعلیمات دینی، جامعه شناسی، اقتصاد، جغرافیا، فلسفه، تمدنها و جز آن است بگونه‌ای که مؤلفان این کتاب‌ها، کار پرورش نسل دانش‌آموز بر پایة مقاومت را سرلوحة کار خود قرار دهند.

 

وظیفة آموزش و پرورش آنست که مفاهیم و اندیشه‌هایی برای شکل‌دهی به شخصیت مقاوم برپایة تسامح از یک سو و عزت و کرامت از سوی دیگر، تأمین نماید. چنین شخصیّتی، بر فداکاری و ایثار، پرورش می‌یابد و از جمله مفاهیم جوهری در اندیشه و ذهن وی: «جهاد تا رسیدن به یکی از دو فرجام نیکو یعنی پیروزی یا شهادت» و «جز کسانی که شرف زندگی را ارج می‌نهند قادر به پرداخت مالیات خون نیستند.» است.

 

اگر دشمنان ما، همة دعاوی و ادعاهای باطل خود را وارد برنامه‌های آموزشی خویش کرده‌اند، بطریق اولی، برنامه‌های درسی ما باید دارای بخش‌هایی برای آشنایی با حقوق ما و چگونگی پاسداری از آنها و بازآوردن حقوق غصب شده باشد.

 

7-دانش استراتژی، مستلزم شالوده‌های اساسی در عرصه رویارویی از جمله اصل: "دشمن خود را بشناس" و نیز اصل: "تدارک و بسیج نیرو" است.

 

در راستای اجرای این دو قاعده، طرح گسترش و پرورش مقاومت، نیازمند اندیشه و ابزارهایی برای گسترش از جمله منابر، گردهم‌آیی‌ها و رسانه‌ها و دانش گسترده در مورد دشمنان و طرح‌های استعماری اشغالگران و شهرک‌نشینی یا طرح‌های شبیخون فکری و اقتصادی است تا نسل‌های ما بدانند در برابر چه چیزهایی مقاومت می‌کنند.

 

تدارک و بسیج نیرو نیز در راستای حفظ وحدت و مقابله با هر فراخوان تفرقه و تقسیمی و نیز برای بکارگیری درست نیروها و امکانات و هدر ندادن آنها در نبردهای بیهوده و از پای درآوردن بهنگام برخورد حقیقی، لازم است.

 

8-"سازمان اسلامی تربیت، علوم و فرهنگ" (ایسسکو) مجموعه اسنادی را تدوین و با عنوان "استراتژی" منتشر ساخته که در آنها به موضوع "تقریب مذاهب اسلامی"، موضوع "ادغام ارزش‌های اسلامی" در کتب درسی، موضوع "ادب اختلاف و گفتگو" و ... پرداخته شده است. یکی از این اسناد، با عنوان: "راهبرد فرهنگی جهان اسلام" است. نکتة قابل توجه اینکه مضمون و رهنمودهای همة این استراتژی‌های تدوین شده غالباً در حد چاپ سند باقی مانده و از سوی دولت‌ها یا نهادهای مدنی برای بهره‌گیری در برنامه‌های کاری خود و رهنمون گرفتن از آنها در روند حرکت تمدنی خویش از جمله: شکل‌دهی به فرهنگ مقاومت، مورد استقبال و استفاده قرار نگرفته است.

 

9-ارادة زندگی، در انسان فطری و در سایر مخلوقات، غریزی است ولی زندگی بشر به لحاظ پاسداری از زندگی  و استمرار آن با زاد و ولد، اهدافی است که اگر با عزّت و کرامت همراه نباشد، فاقد هرگونه ارزشی است؛ این مفهوم ما را بر آن می‌دارد تا بگوییم: «انسان باید چنان پرورش یابد که زندگی با ذلّت را ردّ کند و گرایش عشق به جهان دیگر و مرگ و نفرت از دنیا و علایق مادی آن در خویش را تقویت نماید؛ وظیفه مربیان، تقویت عشق به شهادت و فلسفه مرگ در نوجوانان در راستای دفاع از دین و وطن و حقوق آنهاست زیرا اینکار، ضعف و سستی به ارکان دشمن می‌اندازد و در دل سربازان و فرماندهانش و حشت و هراس می‌افکند و پیروزی را تحقق می‌بخشد.»

 

10-گسترش ادبیات متعهد و بویژه شعری که شاعرش احساسات فرزندان امت و انفعال آنان در برابر چالش‌ها را بیان کند و گویای روح مقاومت در آنان و انتظارات آینده‌ای ایشان باشد؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «شگفتی‌های قرآن را در شعر جستجو کنید که دیوان عرب است.»

 

وقتی انسان نمونه‌هایی از شعر متعهد را از نظر می‌گذراند در آن بسیج نیرو، موضع درست و چشم‌انداز پیروزی را می‌یابد؛ شعرهای شاعر معاصر "طارق ناصرالدین"[‌ل] شاعر لبنانی که رنج امت و مسایل آنرا در سروده‌های خود انعکاس داده و به تمام معنی کلمه، زبان حال امّت بشمار می‌رود، نمونه‌ای از این شعر متعهد است.

 

قدس، قلب مسئله اصلی فلسطین است که [از سوی صهیونیستها] لگدمال و اشغال شده و مورد توهین قرار گرفته است که شاعر مقاومت، "طارق ناصرالدین" درباره‌اش می‌گوید:

 

-قدس در یاد ما به دوری ستارگان است؛ مگر پیامبر در شب آرام بسوی آن راه نپیمود؟

 

-حاخام ابلیس آمد تا آنرا از پیراهنی که چون تولد نوزاد پاک بود، لخت کند.

 

-سلاطین از قدرت یهودیان هراسیدند و ای ننگ بر آنان، که نه لبیک گفتند و نه بسیج کردند.

 

-تا اینکه دستی دراز شد که سنگی برداشته بود، ای قدس اندوهگین مباش، کودکان به یاریت آمدند.[‌م]

 

از آنجا که شاعر مقاومت، اهمیت وحدت مسلمانان در اساس فرهنگ مقاومت را درک کرده‌ است، قصیده‌ای دارد که در آن می‌گوید:

 

-آنچه برایمان به ارث گذاردند یا فرقه‌های مذهبی بود یا بدعت که جملگی دروغ‌هایی بر اسلام است.

 

-کسی که نسبت مسلمانی او را بسنده نیست، خواست که اسیر نسبت‌دهنده بماند.

 

-نه تو او را رهنمونی و نه اسلام وی حقیقی است، حتی اگر همة فرایض را چون راهبی بجای آورد.

 

-دین، مذاهب شکست خورده‌ای نیست؛ دین، بذل جان در روز اقتضای وظیفه است.[‌ن]

 

شاعر خطاب به کاروانهای فداییان و آنانی که بی‌توجه به بهایی که می‌پردازند، راه شهادت را برگزیده‌اند، سومین دیوان شعری خود را با عنوان "تابعوا موتنا" (مرگ ما را دنبال کنید)، می‌سراید که در آن قصیده‌ای با همین عنوان دارد و از جمله می‌گوید:

 

-مرگ ما را پیگیری کنید-

 

هر روز خورشید بر فراز قبرها، طلوع می‌کند

 

و گنجشکان و شاخه‌ها و آواز، بال و پر می‌گیرند

 

-مرگ خود را پیگیری کنید.

 

ما امت بزرگی هستیم که وابستگی و پیوستگی را از قبرهای خود، آغاز می‌کند.[‌س]

 

شاعر مقاومت، مجموعه قصائدی خطاب به "جورج بوش" رئیس جمهور آمریکا دارد که از جمله در پاره‌ای از آنها، می‌گوید:

 

-ای آقای بوش پسر.

 

-ای‌ بی‌ارزش‌ترین طاغوتی که این زمین وارونه، بخود دیده است.

 

-بوی صهیونیست تو همه جا را گرفته و تو بازیچه‌ای بیش نیستی.

 

شارون فرمان داد و نقش خود را بمورد اجرا گذارد.

 

کشتار کودکان و به آتش کشیدن درختان و ...

 

ولی ابابیل انتقام می‌آیند و در زیر بال خود سنگ برمی‌دارند.

 

-چرا روحت چنان هراسان است؟

 

تروریست‌اند، آری. تروریسم شیطان.

 

رسالت نوشتة ماست.

 

تو بدترین سلاح‌ها را داری؟ ما سلاح حق، به کف داریم.

 

اموال فراوان داری؟ ما قهرمان داریم.

 

شبح می‌فرستی؟ ما روح می‌فرستیم.

 

سلاح هسته‌ای داری؟ ما اسلام و عربیّت داریم.[‌ع]

 

آنچه آمد، پاره‌ای از پیام این شاعر مقاومت است که سرشار از مفاهیم بسیج‌گرانه و پاسخ به چالش‌ها و فراخوان به ایستادگی در برابر تجاوزات صهیونیستی- آمریکایی به رهبری طاغوت زمان "جورج بوش" رئیس جمهور آمریکاست. چنین ادبیات متعهدی را امروزه کتابهای درسی ما نیاز دارد و رسانه‌های گروهی وظیفه دارند آنرا گسترش دهند؛ اهل منبر نیز آنرا نیاز دارند تا ماده اصلی گفتمان آنها شود؛ شاعر "طارق ناصرالدین" یکی از ادبای مقاومت و از جمله کسانی است که در چارچوب تدوین استراتژی فرهنگ فکری و عملی مقاومت، به خلاقیت‌ها و ابداعات ایشان نیاز داریم.

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

[‌أ]-  "مالک بن نبی"، (مشکلة الثقافة)، دمشق، دارالفکر، سال 1399ﻫ.ق/ 1979م، صفحه 49.

 

[‌ب]-  "اسعد السحمرانی"، (ویلات العولمة علی الدین و اللغة و الثقافة) (آثار زیانبار جهانی شدن بر دین و زبان و فرهنگ) ، بیروت، "دارالنفائس"، چاپ اول، سال 1423ﻫ.ق/2002م صفحات:83-82.

 

[‌ج]-  "معجم النفائس الوسیط"، زیر نظر: استاد" دکتر احمد ابو حاقة"، بیروت، دارالنفائس، سال 2007م، صفحه 1044.

 

[‌د]-  "معجم النفائس الوسیط"، همان منبع، صفحه 1044.

 

[‌ه]-Dictionnaire Hachette encylopedique/Paris lannee 1996.P. 1617

 

[‌و]-  "موقف رابطة العالم الاسلامی من الارهاب"، (مکه مکرمة)، از انتشارات "رابطه العالم الاسلامی"، بدون تاریخ، صفحات: 12و 13.

 

[‌ز]-  این حدیث را "ترمذی" در سنن، "ابواب الدیات" آورده و "ابن ماجه" و "النسایی" و دیگران نیز آورده‌اند.

 

[‌ح]-  این حدیث را "امام" در مسند خود و ابو داود و النسائی در "سنن" آورده‌اند.

 

[‌ط]-  نهج‌البلاغة "امام علی بن ابی طالب" [علیه السلام] به اهتمام "دکتر صبح الصالح"، بیروت، دارالکتاب اللبنانی چاپ اول، 1980م، صفحة 69. [خطبة شماره 27].

 

[‌ی]-  "سازمان ملل متحد"، منشور سازمان ملل و نظام‌نامة دادگاه بین‌المللی لاهه، نیویورک، بخش تبلیغات سازمان ملل، صفحات 33و 34.

 

[‌ک]-  "مالک بن نبی"، (وجهة العالم الاسلامی)، ترجمه: "عبدالصبور شاهین"، بیروت، دارالفکر، بدون تاریخ، صفحه 105.

 

[‌ل]-  "طارق ناصرالدین"، متولد سال 1943م در روستای "کفرمتّی" در جبل لبنان از خانواده‌ای است که جدش "امین ناصرالدین" شاعر، پدرش "ندیم ناصرالدین" زبانشناس و روزنامه‌نگار بود. او شاعر مؤمنی است که شعر و قلمش در خدمت مقاومت و دفاع از فرهنگ و تمدن و مقدسات و حقوق امت است. او رایزن فرهنگی در رهبری کنگرة مردمی لبنان و معاون دبیر کل اتحادیه نویسندگان لبنان است و دارای صدها فعالیت و سمینار شعری و مقالات منتشره در مطبوعات است و تا کنون چهار دیوان شعر منتشر ساخته است: 1-"العائد من کل الاشیاء"، 2-"قصائد مؤمنة"، 3-"تابعوا موتنا"، 4-"قصائد صضاحکة". برای تماس با او: تلفن همراه- 009613469098 ، و آدرس پستی وی: بیروت لبنان صندوق پستی 7927/11 مجلة "الموقف".

 

[‌م]-  "طارق ناصرالدین": ("العائد من کل الاشیاء") القاهرة، مکتبة مدبولی، چاپ اول، سال 1417 ﻫ.ق/ 1996م، صفحات 118و 119.

 

[‌ن]-  "طارق ناصرالدین" ("قصائد مؤمنة")، بیروت، چاپ اول، سال 1996م، صفحه 111.

 

[‌س]-  "طارق ناصرالدین" ("تابعوا موتنا")، بیروت، چاپ اول 2005م، صفحه 65.

 

[‌ع]-  "طارق ناصرالدین" ("تابعوا موتنا")، همان منبع، صفحات: 39و 40.

 

  • حقیر ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی