اشاره
مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدحسین کاشفالغطاء عالمی بزرگ، مرجعی سترگ، از استوانههای علم و تقوا و از پیشگامان نهضت جهانی اسلام و ستیزگری بیامان با کفر و امپریالیسم و افشاگر بیباک دسیسههای استعماری در قرن اخیر بودهاند. ایشان یکی دیگر از منادیان وحدت و تقریب میان مسلمین است که در این باره کتابهایی چون الدین و الاسلام والمراجعات را نوشتهاند.
مرحوم کاشفالغطاء از مشاهیر شاگردان آخوندخراسانی صاحب کفایةالاصول و از سیاسیترین آنهاست. زندگانی ایشان مملو ازحوادث سیاسی است و او را به حق باید از مفاخر و از منادیان وحدت در جهان اسلام دانست.
تولد
شیخ محمّد حسین کاشفالغطاءاز مراجع و علمای متفکر و مجاهد استعمارستیز و ضد صیهونیسم عراق، در ۱۲۹۴ق. در نجفاشرف و در خاندان علم و دانش به دنیا آمد.جدِّ او آیتالله شیخ جعفر کاشفالغطاء(متوفی 1228ق.) سرشناسترین و پرآوازهترین فرد این خاندان است و فرزندان و نوادگان وی از دانشمندان و مجتهدان بزرگ عراق بودند(آوایبیداری، 1372ش، ص12).
تحصیل
ایشان در دهسالگی وارد حوزه علمیه نجف شد. ادبیات عرب، حساب، نجوم، فقه و اصول را با پشتکار و شوق فراوان فراگرفت. ایشان در کنار تحصیل علوم حوزوی به مطالعه عمیق در ادبیات عرب پرداخت. ذوق ادبی خوبی داشت. نثر و نظم زیبای نوشتهها و سرودههای او از ابتدای نوجوانی، هویدای روح لطیف و مهربانش بود. محمّد حسین از ابتدای نوجوانی به سرودن شعر و نویسندگی پرداخت. پانزده ساله بود که کتاب «العبقات العنبریه» را درباره خاندان خود نوشت. هنوز 18 بهار بیش ندیده بود که دروس سطح حوزه را به پایان برد و به درس خارج فقه و اصول آیتالله سید محمّد کاظم یزدی و آیتالله آخوند خراسانی راه یافت.
ایشان پس از ادبیات عرب، به سراغ حکمت و فلسفه رفت تا روح تشنهاش را سیراب نماید. وی در این باره میگوید: «تمام کتابهای صدرالمتألهین- ملاصدرا شیرازی - از مشاعر، عرشیه و شرح هدایه گرفته تا اسفار و شرح اصول کافی - را نزد استادان برجسته آموختم».
زمانی نیز به یادگیری علم حدیث، تفسیر و عرفان پرداخت تا بتواند اندکی از عطش خود بکاهد. به کتابهای فصوص، نصوص، فکوک و دیوان اشعار مولوی ، جامی و... پناه برد.
سالها نزد استادان برجسته حوزه علمیه نجف مانند آیات عظام مصطفی تبریزی، میرزا محمّد باقر اصطهباناتی، احمد شیرازی، علیمحمّد نجفآبادی، ملا علی اصغر مازندرانی، حاج آقا رضا همدانی، محمّد تقی شیرازی و علامه حسین نوری(محدث نوری) به شاگردی پرداخت (همان، ص19).
در این میان، کاشفالغطاء علاقه وافری به محدث نوری داشت. محدث نوری از کارشناسان سرشناس علم حدیث بود. کاشفالغطاء همواره با استاد در ارتباط بود. از پندهای استاد برای سیر و سلوک و پیمودن راههای سعادت بهره میجست (همان، ص118).
کاشفالغطاء چند دوره در درس خارج فقه و اصول آیتالله سید محمّد کاظم یزدی و آیتالله آخوند خراسانی شرکت کرد تا توانست قله اجتهاد را فتح نماید. وی شرحی بر کتاب«العروةالوثقی» نوشته آیتالله سید محمّد کاظم یزدی نگاشت که احتمالاً نخستین شرحی است که بر این کتاب نوشته شده باشد، این شرح چهار جلد است (همان، ص31).
آیتالله کاشفالغطاء پس از سالها تحصیل و رسیدن به مقام اجتهاد، به تدریس آموختههایش برای طلاب جوان پرداخت. دهها طلبه در مسجد هندی و مقبره میرزای شیرازی در صحن حرم حضرت علی(ع) گرد میآمدند و در درس او شرکت میجستند.
سفرهای وحدتآفرین
کاشفالغطاء در سفر حج با دانشمندان اهلسنت حجاز به گفتگو نشست و آنها را به وحدت فرا خواند. «نزهةالسمر و نهزةالسفر» سفرنامه حج اوست. سپس به سوریه و لبنان رفت و مسلمانان را با ترفندهای استعمارگران و راههای مبارزه با آنها آشنا کرد. با علمای شیعه و سنی سخن گفت. پرهیز از اختلاف و همکاری دانشمندان شیعه و سنی از سخنان اوست که با اندیشمندان در میان میگذاشت. کاشفالغطاء در لبنان ازدواج کرد. پس از ماهها اقامت در لبنان که به گفتگو با دانشمندان بر جسته شیعه، سنی و مسیحی، نقد مقالهها و فعالیتهای تبلیغی و علمی گذشت، سپس به مصر رفت و به تدریس در «الأزهر»، بزرگترین مرکز علمی اهلسنت پرداخت، او که نفوذ مسیحیت در مصر را احساس میکرد. با کشیشان درباره انجیل و حضرت مسیح(ع) سخن گفت و اسلام را به آنها معرفی کرد. «التوضیح فی بیان ما هو الانجیل و من هو المسیح» نوشته اوست که جلد اول آن در سال 1331ق. در «صیدا» چاپ شد.
مجتهد جوان با شور و شعف وصفناپذیری به تبلیغ فرهنگ ناب محمدی و دعوت تمام مسلمانان به وحدت در راه مبارزه با استعمار پرداخت. هنوز به چهل سالگی نرسیده بود ولی اندیشه پربار و سخنان جذابش همه را شیفته ساخته بود. او فرصتها را از دست نمیداد. سه سال در مصر و لبنان اقامت کرد و به ارشاد مردم پرداخت. شروع جنگ جهانی اول و اشغال عراق به دست انگلیس او را برای دفاع از وطن، به بازگشت به میهن فرا خواند.
دفاع از وطن
جنگ جهانی اول در سال 1332ق. آغاز شد، انگلستان بسیاری از شهرهای عراق را تصرف کرد. کاشفالغطاء خود را به «کوت» که خط مقدم نبرد با انگلیسیها بود، رساند و اسلحه به دست گرفت و از میهنش دفاع کرد. مراجع تقلید شیعه فتوای جهاد داده بودند و بسیاری از مجتهدان، استادان و طلبههای حوزههای علمیه در خط مقدم جبهه با متجاوزان میجنگیدند، کاشفالغطاء بارها به جبهه رفت و در کنار رزمندگان سلحشور به دفاع از وطن پرداخت.
مکتب کاشفالغطاء
برخی از مقلدان آیتالله سید محمّد کاظم یزدی که پس از فوت او، از کاشفالغطاء تقلید میکردند. نزدش آمدند و با اصرار از او خواستند که رساله عملیه خود را چاپ کند. «شرح تبصرةالمتعلمین» و «وجیزه الاحکام» نوشته اوست که در پی اصرار مقلدانش نوشته شده است. حاشیه بر «سفینه النجاة» نوشته برادرش، حاشیه بر «مجمع الرسائل» که حاوی فتواهای مراجع تقلید مشهور است، «مناسک حج» و... از کتب فقهی وی و «سئوال و جواب» و «زادالمقلدین» پاسخ استفتائات مقلدان اوست.
کاشفالغطاء در طول سالیان دراز تدریس شاگردان بسیاری تربیت نمود. آیتالله العظمی سید محسن حکیم، آیتالله محمد جواد مغنیه(نویسنده و فقیه معروف لبنانی) و شهید آیتالله قاضیطباطبایی(امام جمعه تبریز) از شاگردان ایشان هستند. تولیت مدرسه علمیه «معتمد» با پیشینه یک قرن بر عهده خاندان کاشفالغطاء بود. این مکان که زمانی رونقی چشمگیر داشت به مرور زمان رو به خرابی نهاد اما ایشان آن را باز سازی کرد و رونقی تازه بخشید(موسوعةالعتبات المقدسه، ج 6، ص182). کتابخانه مدرسه کاشفالغطاء از کتابخانههای بزرگ نجف بود که کتابهای خطی کمیابی در آن وجود داشت. کاشفالغطاء هر روز به مدرسه میآمد و بیشتر دیدارهای سیاسی او و گفتگوهای علمیاش با نویسندگان و دانشمندان عراق در مدرسه صورت میگرفت.
ایشان همواره در اندیشه حل مشکلات طلاب بود و با زحمات فراوان توانست برای طلاب مدرسه، معافیت تحصیلی بگیرد(شخصیت و اندیشههای کاشفالغطاء، ص 8).
کنگره جهانی اسلام
در سال 1350ق. یک صد و پنجاه نفر از شخصیتهای سیاسی و مذهبی کشورهای مسلمان از سراسر دنیا، در کنگره جهانی اسلام، گرد آمدند. مفتی بیتالمقدس از سوی مجلس اعلای فلسطین، کاشفالغطاء را به شرکت به این گردهمایی فرا خواند. این در حالی بود که فلسطین هنوز اشغال نشده بود و بیش از هفتاد هزار نفر از مردم فلسطین به بیتالمقدس آمده بودند تا از سخنان رهبران فرقههای اسلامی و شخصیتهای برجسته سیاسی و مذهبی کشورهای مسلمان بهره جویند. رشید رضا(نویسنده تفسیر المنار) و علامه اقبال لاهوری نیز در این همایش بزرگ حضور داشتند.
هر شب چند نفر از دانشمندان سخنرانی میکردند تا اینکه نوبت به جناب کاشفالغطاء رسید. اینک چکیدهای از سخنان وی را در اینجا میآوریم:
«... از نخستین شبی که با این اجتماع بزرگ روبرو شدم پیوسته خود را در میان ترس و امید میبینم. گاه نسبت به این کنگره خوشبین هستم و گاه دلم شور میزند... ترس من به چند دلیل است:
1- شرقیها، به ویژه مسلمانان - مراد من برادران حاضر در این کنگره نیستند- از پایداری در هدف برخوردار نیستند. چه بسا مسلمانانی که حرکتی آتشین آغاز کردند ولی پس از مدتی حرکتشان به خاموشی گرایید.
2- اختلاف و جدایی از خصلتهایی است که در درون ما ریشه دوانیده و ما را بیچاره ساخته است. اختلاف اندیشه و آزادی فکر از ویژگیهای انسان است ... اما مصیبت این است که اختلاف نظر به دشمنی بگراید... مسلمانان برادران یکدیگرند. آیا برادر با برادر دشمنی میورزد؟ ای یکتا پرستان! یکی شوید. من پیش از این، دو کلمه گفتم که امیدوارم از سخنان ماندنی باشد. گفتم:
گنبد اسلام بر دو پایه استوار است:
کلمه توحید و توحید کلمه. ای مسلمانان! اگر سخن ما یکی نشود، باید با اسلام وداع کنیم ...
3- سومین بیماری ما این است که شرقیها عادت داریم به جای عمل، حرف بزنیم و در جایی که باید اندیشه خود را به کار بندیم، کارها را بدون فکر انجام میدهیم.
هر ملتی با سه چیز میتواند قیام کند: مردم توانا، اندیشه درست و کوشش دائم».
سخنان کاشفالغطاء غوغایی بپا کرد. در آن شب با اصرار از کاشفالغطاء خواستند که امام جماعت نماز عشاء باشد، او نیز پذیرفت. تمامی علمای اهلسنت به او اقتدا کردند. از آن روز به بعد، کاشفالغطاء امام جماعت کنگره شد. نماز جمعه هم به امامت او برگزار شد.
روزنامهها و مجلههای کشورهای اسلامی سخنان کاشفالغطاء را چاپ کردند. بسیاری از نویسندگان و دانشمندان اهلسنت از آن به بعد، نسبت به شیعه روش ملایمتری برگزیدند.
کاشفالغطاء پانزده روز در فلسطین ماند. به شهرها و روستاهای فلسطین رفت و با علما و مردم صحبت کرد. آنان را به وحدت فرا خواند. بسیاری پس از سخنرانی او در کنگره، وی را «امام کاشفالغطاء» میخواندند، دانشمندان اهلسنت از وسعت نظر، قدرت بیان و سخنان پر مغز او به شگفت آمده بودند.
کاشفالغطاء به عراق بازگشت و بسیاری از طلاب و فضلای حوزه علمیه نجف که آوازه سخنان او در کنگره و تأثیر آن را در روزنامهها خواند بودند، به پیشواز او آمدند. حسینیه کرخ بغداد آکنده از جمعیت بود. روزنامهنگاران، شاعران، شخصیتهای فرهنگی و سیاسی عراق در حسینیه گرد آمده بودند. کاشفالغطاء برای مردم صحبت کرد و آنها را از آنچه در کنگره گذشت، مطلع ساخت.
وی پس از سه روز اقامت در بغداد، به کربلا رفت و پس از زیارت مرقد امام حسین(ع) به نجف بازگشت. هر شب، مردم به دیدار او میرفتند و از سخنان او درباره مسافرتش استفاده میکردند. بسیاری از شاعران و شخصیتهای فرهنگی و سیاسی نجف حضور موفق او در کنگره را به وی تبریک میگفتند و شاعران بیش از ده هزار بیت شعر درباره سفر او سرودند.
مردم کوفه از او دعوت کردند تا به شهرشان بیاید. مسجد بزرگ کوفه، هزاران نفر را در خود جای داده بود. کاشفالغطاء برای مردم صحبت کرد. سخنرانی او به نام «الإتحاد و الاقتصاد» چند بار چاپ شد. در سخنان او آمده بود. غرب به وسیله صنعت و مکیدن چشمههای ثروت شرق، بر آنان سیطره یافت. اسلام همه راههای سالم به دست آوردن ثروت را بیان و ضرورت رشد اقتصادی را گوشزد کرده است. سعادت کشورهای اسلامی با اتحاد و اقتصاد به دست میآید.
ولایت فقیه
کاشفالغطاء بخوبی نقش زمان و مکان در اجتهاد را یافته بود و بر این باور بود که نباید احکام اسلامی در تنگنای سلیقه مجتهد قرار بگیرد، زیرا فرجام چنین کاری این است که احکام اسلام، به صورت خشک و بیروح درآید.
کاشفالغطاء در مورد اختیارات ولایت فقیه نظرات بسیار بلندی دارد. امام خمینی(ره) میفرماید:
ولایتی که برای پیامبر(ص) است، برای فقیه نیز ثابت است. موضوع ولایت فقیه چیز تازهای نیست که ما آورده باشیم. بلکه این مساله از اول مورد بحث بوده است ... به طوری که نقل کردهاند، مرحوم کاشفالغطاء نیز بسیاری از مطالب را فرمودهاند (این است آیین ما، محمّد حسین کاشفالغطاء، ترجمه آیتالله ناصر مکارمشیرازی، ص 40).
او درباره حدود اختیارات ولی فقیه مینویسد:
ولایت فقیه همه مواردی را که به مصلحت اسلام و مسلمانان است، در بر میگیرد.
فلسطین در اسارت
صهیونیستها در سال 1327ش. / 1367ق. فلسطین را اشغال کردند. در همین ایام برخی از دولتهای عربی به نبرد با متجاوزان برخاستند. کاشفالغطاء پیامی برای رزمندگان مسلمان فرستاد و آنها را به ادامه نبرد تشویق نمود او همواره در سخنرانیها و پیامهای خویش از فلسطین یاد میکرد و مسلمانان را به آزادسازی آن فرامیخواند.
کنفرانس اسلامی پاکستان
جمعیت اخوت اسلامی کراچی دومین گردهمایی جهان اسلام را در سال 1371ق. در کراچی برگزار کرد. آیتالله کاشفالغطاء به این همایش بزرگ دعوت شد. اینک بخشی از سخنان وی در این گردهمایی را میآوریم:
«... ما میگوییم مسلمانیم ولی تاریخ ما مسیحی و زردشتی است. مسلمانیم ولی روزه یکشنبه را تعطیل میکنیم، مسلمانیم اما به زبان انگلیسی صحبت میکنیم. مسلمانیم اما از زبان عربی چیری نمیدانیم. عربی، زبان قرآن را نمیدانیم ولی به زبان بیگانگان خوب حرف میزنیم. تنبلی و سهلانگاری چنان ما را فرا گرفته است که شنیدهایم دانشمندان مسلمان این گردهمایی که درباره اسلام بحث میکنند، هنگامی که مؤذن بانگ بر میآورد «حی علی الصلوة» بر نمیخیزند تا نماز بخوانند ... .
ای مردم مسلمان! نیروهای خود را در یک جا گرد آورید و صفها را منظم کنید و اسلحهها را بر دوش بگیرید که سیاست جهان، کشورهای عربی و اسلامی را مورد حمله قرار داده است.
سخنرانی کاشفالغطاء به زبانهای مختلف ترجمه و چاپ شد. کاشفالغطاء چهل روز در پاکستان ماند و به شهرهای لاهور، راوپندی، کشمیرآزاد(مظفر آزاد) و پیشاور سفر نمود. با مردم و علما صحبت کرد و آنها را به وحدت، عمل به قرآن و مبارزه با استعمار فرا خواند.
مبارزه با آمریکا
آمریکا در پوشش برگزاری سمیناری فرهنگی در صدد فریب دانشمندان مسلمان برآمد. جمعیت آمریکایی دوستداران خاورمیانه از 25 شخصیت برجسته مسلمان، از سراسر دنیا دعوت نمود تا در سمیناری که درباره ارزشهای اخلاقی اسلام و مسیحیت، در تاریخ 23 آوریل 1945م، در هتل «امسادور»، واقع در «بحمدون» لبنان برگزار میگردد، شرکت کنند.
بسیاری از اندیشمندان مسلمان و مسیحی دعوت کنگره را پذیرفتند. اما کاشفالغطاء با تیزبینی توانست متوجه حیله آنها شود. آمریکا، این ابر قدرت نو که استعمار پیر انگلیس را کنار زده بود، در جنگ سرد روانی علیه شوروی، از هر وسیلهای بهره میجست و اینک در پوشش نوعی فعالیت فرهنگی میخواست اندیشمندان مسلمان و مسیحی را با خود همراه کند.
کاشفالغطاء در 78 سالگی، بسان یک سیاستمدار جوان از تحولات سیاسی جهان با خبر بود. وی در اندیشه بر ملا ساختن اهداف کنگره بود. امّا چگونه؟ او در پاسخ دعوتنامه طولانی جمعیت دوستداران خاور میانه، بسیار کوتاه نوشت: نمیتوانم شرکت کنم.
کاشفالغطاء تا آغاز، کنگره یک ماه فرصت داشت. او در یک مدت توانست نامهای بسیار مفصل درباره اهداف کنگره بنویسد و همزمان با آغاز کنگره در لبنان پخش کند و بدین سان آمریکا را رسوا نماید. آگاهی او از اوضاع سیاسی و ترفندهای بسیار پیچیده استعمارگران به خوبی در این نامه هویداست. مرجع تقلید شیعیان که بیشتر وقت خود را به تدریس، تألیف، دیدار با مردم و پاسخ به سئوالهای شرعی آنان میگذراند، از آخرین تحولات سیاسی جهان به خوبی آگاه است. اینک چکیدهای از پاسخ او به کنگره را میآوریم:
«بسم الله الرحمن الرحیم؛ جناب آقای گارلندایوانزهایکینر، معاون جمعیت دوستداران خاور میانه ... تمام موضوعهای مورد بحث در دو مطلب خلاصه میشود:
1- ارزشهای معنوی و نمونههای عالی اخلاقی در اسلام و مسیحیت.
2- خطر کمونیست برای بشریت و راه مبارزه با آن در اسلام و مسیحیت.
پیش از هر چیز باید بدانید که زبان عمل از زبان حرف برندهتر است. هزاران کنگره از طرف آنان که پایبند به ارزشهای معنوی نیستند، بیاثر است ... ای دولت ایالات متحده و ای دولت انگلیس! آیا شما دارای چنین صفتهایی هستید؟! ... آیا جنایتهایی که شما در فلسطین کردید شما را رو سیاه نکرد؟ ... مگر به آنها پول و اسلحه نمیدهید؟! ... شما و نهصد هزارعرب(فلسطینی) را بیخانمان، آواره بیابانها، زمین را بستر و آسمان را لحاف آنها نکردید؟! آنها در وطن خود عزیز بودند و شما کاری کردید که دل سنگ به حال آنها میسوزد ... آیا نرون(امپراتور روم و جنایتکار بزرگ تاریخ) به اندازه شما جنایت کرد؟ شگفتا که شما از مسلمانان و اعراب انتظار همکاری دارید و از آنها میخواهید که با شما همفکری و همکاری کنند. شما عرب را لگدمال میکنید. با یک دست بر سرش میکوبید و با دست دیگر او را نوازش میکنید.
اکنون شما از در دیگری وارد شدهاید. امروز از ما میخواهید که با شما در کنگرهها بر سر یک میز بنشینیم و درباره ارزشهای معنوی به مذاکره بپردازیم. آیا خونهایی که در ایران، سوریه، مصر و لبنان ریخته میشود، ناشی از توطئه های شما نیست؟! آیا شما در شرق و غرب جهان به مرم بیگناه ستم روا نمیدارید؟! تونس، مراکش و الجزایر در غرب جهان، در آتش بیداد شما میسوزند و کره، هندوچین(ویتنام) و کنیا در شرق جهان، در آتش شما خاکستر شدند. تمام این دشمنیهای شما برای مادهپرستی شماست. همان چیزی که در نامه خود از آن نکوهش کرده و آن را زنگ خطری برای مردم دنیا بیان کردید. آیا شما چیزی جز ماده را میپرستید؟! آیا شما دینی غیر از دنیا پرستی دارید؟!
شما بمب اتمی را برای چه ساختهاید؟! آیا تلاش در راه استثمار ملتها و به بند کشیدن آنها به خاطر دنیا پرستی و پول پرستی شما نیست؟ تمام برنامههای شما - حتی آنهایی که به نام دین انجام میدهید - به خاطر دنیا پرستی است ... .
... شما فلسطین را ذبح کردید، اما با دست دولتهای عرب، بلکه به دست دولتهای اسلامی تا ذبح شرعی باشد! به دست مسلمان و رو به قبله، تا برای شماوصهیونیستها خوردن آن حلال باشد! چرا که شما اهلدین (؟) و در پس ارزشهای معنوی هستید! و جز غذای پاک و حلال نمیخورید!
شما به این اندازه جنایت بسنده نکردید. بلکه تلاش میکنید که عرب را وارد پیمان دفاع مشترک کنید و این مرغ ضعیف و بیبال و پر را در دامی دیگر بیندازید ... کمکهای مالی شما سرابی است که تشنه را میفریبد، اما سیرابش نمیکند. آمریکا اگر یک دلار کمک میکند، ده برابر آن را پس میگیرد بعضی میگویند: انگلیس، فرانسه و دولتهای اروپایی در پیمان آتلانتیک وارد شدند و استقلال خود را از دست ندادند. بنابراین چه مانعی دارد که ما نیز در پیمانهای دفاعی وارد بشویم. در پاسخ میگوییم: همین دولتها هم استقلال سیاسی، دفاعی و اقتصادی خود را از دست داده و تابع آمریکا شدهاند. به همین خاطر است که بسیاری از حزبهای آن کشورها، با آن مخالفند، مانند حزب کارگر انگلیس که حزب بزرگی است.
مصالح ما هیچگونه ارتباطی با مصالح آمریکا ندارد. آنها فقر، نادانی و عقب ماندگی ما را میخواهند و ما خواهان دانش، سعادت و پیشرفتیم.
... من دولتهای عرب را نصیحت میکنم که تسلیم دولتهای استعماری نشوند، زیرا مشکلی را برایشان حل نخواهد کرد. به جوانان میگویم که راه رهایی ما بازگشت به قرآن و اسلام است. فرهنگ پربار اسلامی میتواند پشتوانه مبارزه شما با استعمار باشد، نه مرام کمونیستی که فرهنگی وارداتی است.
... اگر آمریکا بویی از انسانیت و معنویت برده بود، سیاه پوستهای آمریکاییالأصل را که در حال نابودیاند، حمایت میکرد. اگر ذرهای عدالت در دولت آمریکا بود، با پانزده میلیون سیاه پوست این همه بدرفتاری نمیکرد. دویست سال است که شما آمریکاییها سیاهان را به بردگی گرفتهاید.
...آمریکا به اسرائیل کمکهای نقدی میدهد و اسلحه فراوان در اختیار او میگذارد. اما در مورد کشورهای عربی به جز وعدههای تو خالی، هیچ چیز به آنها نمیدهد. اگر اسلحهای به کشورهای عربی بدهد، به این شرط است که با اسرائیل نجنگد. شگفتا! اگر ما با اسرائیل نجنگیم، با که بجنگیم ؟! ما جز اسرائیل دشمنی نداریم.
...ما این ذلتها را چگونه فراموش کنیم و با شما کنار یک میز بنشینیم و درباره ارزشهای معنوی و نمونههای عالی اخلاقی به گفتگو بپردازیم؟
... سوگند به همه مقدسات که اگر دولتهای عربی با هم متحد شوند، بر آمریکا، انگلیس و اسرائیل پیروز میشوند، شما شیطانها بهتر است دست از جنایتهای خود بردارید و فلسطین را به صاحبان اصلیش بسپارید. آنگاه درباره ارزشهای معنوی کنفرانس تشکیل دهید. اگر در عرف سیاست رواست که با یک دست تسبیح و با دست دیگر کارد بگیرید و سینه مظلومان را بشکافید، این کار از نظر عقل روا نیست.
...مسلمانها نسبت به یکدیگر مغرورند، ولی در برابر دشمن مانند گوسفند ذلیلاند.
سال گذشته به سفیر انگلیس گفتم: عراق از زمانی که به اشغال در آمد، روز به روز وضعش بدتر شده است. وی پاسخ داد: این چه حرفی است ؟ اکنون کارها رو به راه شده و آبادانی و اقتصاد پیشرفت کرده است. برای نمونه، قصر شاه همه ساله در محاصره سیل قرار میگرفت، ولی اکنون آسیبی از این جهت به آن نمیرسد. به او گفتم:
حفظ کاخ شاه، حفظ پایگاه شماست، کاخ شاه مهم نیست. کوخ کشاورز مهم است ... همین امسال شاهد طغیان بیسابقه رود کرخ بودیم. بغداد و بسیاری از روستاهای آن آسیب دید. میزان خسارت تا بیست میلیون دینار بر آورد شد. بیش از پنج هزار نفر غرق شدند. همان انسانهایی که ستون فقران مملکت و گردانندگان اصلی چرخهای کشورند. مهار کردن رود کرخ و جلوگیری از سیل به مصلحت استعمارگران نیست وگرنه آنهایی که برج ایفل را ساختند، میتوانستند سیل بندههایی در بغداد بسازند.
... اگر پیامبران اولوالعزم پنج نفرند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد(ص)، طاغوتهای اولوالعزم نیز پنج نفرند: روزولت، تروس آیزنهاور، چرچیل، وایدن. اینها جرثومه فسادند ...
ارزشهای عالی اخلاقی در اسلام است، نه در بحمدون. شاید در این روزها افرادی که دعوت کنگره بحمدون را پذیرفتند، در آنجا گرد آمده باشند. میخواهم از آنها بپرسم آیا میدانید که چند سال پیش، صهیونیسم به «دیر یاسین» حمله کرد، مردان، زنان و کودکان را کشت ...؟آیا میدانید که همه اسلحههای صهیونیستها آمریکایی بود؟
... شما از بازماندگان کشتهها میخواهید با قاتل صلح کنند و دستش را ببوسند. وای بر شما! ای فرزندان سکسون، به خدا سوگند! اگر همه ستمهای تاریخ را در یک کفه ترازو نهند و بیداد شما بر عرب و اسلام را در کفه دیگر، ظلم شما میچربد. شما خیال میکنید که پیرو حضرت عیسی(ع) هستید؟!
... کاش فرزندان عموسام و برادرزادهاش، سکسون شرشان را از سر ما کم میکردند که ما را به خیرشان امیدی نیست ... آمریکا با ژاپن چه کرد؟ شهر هیروشیما را با بمب اتمی ویران کرد. گناه مردم هیروشمیا چه بود؟ مگر آمریکا مسیحی نیست؟! مگر تورات و انجیل از آدمکشی نهی نکرده است ؟!...».
پاسخ کاشفالغطاء به کنگره با نام «المثل العلیا فی الاسلام، لافی بحمدون» (نمونههای عالی اخلاقی در اسلام است، نه در بحمدون) در کنفرانس پخش شد. روزنامههای لبنان نامه کاشفالغطاء را چاپ کردند. مردم با اهداف پشت رده کنگره آشنا شدند. یکی از اندیشمندان مسلمان درباره این نامه گفت: «کاشفالغطا کشف الغطا کاشفالغطا پرده را کنار زد».
نامه کاشفالغطاء مورد استقبال کمنظیر خوانندگان قرار گرفت و بدین خاطر سه بار در آن سال چاپ شد. نزدیک به صد هزار نسخه از کتاب «المثل العلیا فی الاسلام، لافی بحمدون» در کشورهای مسلمان چاپ و به زبانهای انگلیسی و فارسی ترجمه شد.
مرد سیاست
آیتالله کاشفالغطاء همواره در مسایل سیاسی وارد میشد. برخی از کجاندیشان که دین را از سیاست جدا میدانستند. از او میپرسیدند چرا در سیاست دخالت میکند. او در پاسخ میگفت: اگر سیاست به معنای پند، راهنمایی، نهی از فساد، نصیحت و مبارزه با استعمار است، من اهل سیاستم. آری، من تا فرق سر غرق در سیاستم. چنین سیاستی از واجبات است. پدر، پدربزرگ، جد و تمام خاندان من، بیش از سیصد سال رهبری دینی جهان اسلام را بر عهده داشتند. در زیارت جامعه، درباره ائمه معصوم آمده است: انتم ساسه العباد: شما سیاستمداران مردم هستید. سیاست ما سیاست پیامبر و امامان است.
زمانی هم کاشفالغطاء نامهای به محمد علی جناح، اولین نخست وزیر پاکستان مینویسد و هدفهای استعماری پیمانهای نظامی آمریکا را به او گوشزد میکند (این است آیین ما، محمّد حسین کاشفالغطاء، ترجمه آیتالله ناصر مکارمشیرازی، ص90-89).
سرجان تروتبیک، سفیر انگلیس در عراق، در تاریخ 27 محرم 1373ق. به دیدار کاشفالغطاء میرود. گفتگو بین آنها درباره کمونیسم، اسرائیل و مسایل دیگر صورت میگیرد. کاشفالغطاء جنایتهای انگلیس در جهان را به او گوشزد میکند. سفیر که درمانده بود، میگوید: آیا در این کتابخانه بسیار بزرگ شما که هزاران جلد کتاب در آن هست، کتابی علیه ما هست. سفیر فکر میکرد که کاشفالغطاء پاسخی نخواهد داشت. زیرا کتابهای او درباره فقه، اصول، تفسیر، حدیث و دیگر علوم اسلامی است که در آنها اسمی از انگلیس هم نیامده است. کاشفالغطاء فریاد برآورد: کتاب که چیزی نیست. قلبهای همه ما علیه شماست. از دل یکایک ما به خاطر نیزهای که شما به جهان عرب زدید، خون میچکد.
گفتگوی کاشفالغطاء با سفیران انگلیس و آمریکا با نام «محاورةالامام مع السفرین»، سه بار در نجف و یک بار در آرژانتین چاپ شد (آوای بیداری، ص61).
آثار و تألیفات
از اشتغالات مهم کاشفالغطا، نوشتن مقاله و کتاب بود. گفتهاند از این بزرگمرد، بیش از هشتاد اثر به یادگار مانده است.
عناوین کتابهای کاشفالغطاء طبق موضوعبندی به ترتیب ذیل است:
الف)حکمت وکلام
1- الدین والاسلام او الدعوةالاسلامیة، در 2 جلد. 2-المراجعات الریحانیة، در 2جلد.3- الآیات البینات 1. نقض علی الفتوی الوهابیة. 2. رد الطبیعة 3. خرافات البابیة. 4. المواکب الحسینیة،4-التوضیح فیما هو الانجیل ومن هو المسیح،در دو جلد که ترجمه فارسی هم دارد. 5- الفردوس الأعلى. 6 ـ اصل الشیعة و اصولها، ترجمه فارسی دارد.7ـ الأرض و التربةالحسینیة، ترجمه فارسی دارد. 8 ـ نبذة من السیاسةالحسینیة. 9ـ المیثاق العربی الوطنی. 10ـ المثل العلیا فی الاسلام لا فی بحمدون، ترجمه فارسی دارد. 11ـ المحاورةمع السفیرین. 12ـ عین المیزان. 13ـ نقد ملوک العرب للریحانی. 14ـ مختارات من شعر الاغانی. 15ـ الخطبةالتاریخیةفی القدس. 16 ـ خطبةالاتحاد و الاقتصاد. 17ـ الخطب الأربع. 18ـ خطبةالباکستان، ترجمه فارسی دارد. 19 – مبادئ الایمان.
ب) فقه
1- المسائل القندرهاریة (اصل آن فارسی است).2 - سؤال و جواب عربی. 3- وجیزةالاحکام. 4ـ زادالمقلدین، فارسی.5 ـ مناسک حج عربی. 6 ـ حاشیة علی العروةالوثقى از سیدشریف طباطبائی یزدی(ره). 7- حواشی علی سفینةالنجاة - شیخ احمد- در 4 جلد. 8-حواشی علی عین الحیاة ترجمةسفینةالنجاة بالفارسیة، در دو جلد. 9 ـ حاشیةعلى مجمع الرسائل(فارسی).
ج)اصول فقه
1- حاشیة بر رسائل شیخ أنصاری(ره). 2- تنقیح المقال فی مباحث الالفاظ. 3-حاشیه بر کفایه شیخ آخوند خراسانی(ره). 4- رسالةفی الجمع بین الاحکام الظاهریة والواقعیة. 5-حاشیة بر قوانین.
د)أدب وشعر
1- تعلیقات وتراجم بر دیوان السید جعفر الحلی(ره) معروف بسحر بابل وسجع البلابل. 2- تعلیقات بر دیوان السیدسعیدالحبوبی(ره). 3-تعلیقات بر الوساطة بین المتنبی و خصومه. 4- تعلیقات برمعالم الاصابة. 5- جمع آوری وتعلیقات بر(الکلم الجامعة و الحکم النافعة )، که به همراه چاپ اول عروةالوثقی سید یزدی در بغداد سال1328ق. چاپ شده است.
و) تألیفات مخطوط او در حکمت وکلام
1- جلد سوم از الدین والاسلام. 2- جلد چهارم از الدین والاسلام. 3- حاشیة بر کتاب الاسفار از صدر المتألهین (ره). 4-حاشیة بر رسالةالعرسیة از صدر المتألهین (ره). 5- حاشیة بر رسالةالوجود از صدر المتألهین (ره). 5- دائرةالمعارف العلیا.
هـ)تفسیر، هیئت و علوم دیگر
1- مغنی الغوانی عن الأغانی مختصر الأغانی. 2- دیوان شعر: (الشعرالحسن من شعر الحسین). 3- نزهةالسمر و نهزةالسفر. 4- ترجمة حیاته مفصلا ًبقلمه بعنوان: (عقودحیاتی). 5- تعالیق بر امالی سید مرتضى علم الهدى(ره). 5- تعالیق بر ادب الکاتب لأبن قتیبة. 6-تعالیق بر الوجیز فی تفسیرالقرآن العزیز. 7- تعالیق بر نهج البلاغة و نقودعلى شرح الشیخ محمد عبده و مؤاخذات علیه. 8-تعالیق بر الفتنةالکبری لطه حسین. 9- منتخبات من الشعرالقدیم. 10- منتخبات از الاحادیث و الاخبار و التراجم و غیرها. 11- تعریب کتاب فارسی هیئة. 12- تعریب کتاب حجةالسعادةفی حجةالشهادة. 13-تعریب قسم من رحلة(ناصر خسرو) الحکیم المشهور. 14- کتاب وظائف الاسحار. 15- کتاب استشهاد الحسین(ع). 16- رسالة عن الاجتهادعندالشیعة. 17- العبقات العنبریة فی الطبقات الجعفریة. 18- جنةالمأوى.
غیر از این عناوین، مقالات متعددی از این شخصیت موجود است. و نامهها و مراسلات زیادی هم باقی مانده است (ر.ک: شخصیت و اندیشههای کاشفالغطاء، 1370ش، ص18-10).
وفات
علامه شیخ محمّد حسین کاشفالغطاء سرانجام پس از عمری تلاش خستگیناپذیر، در ذیقعده 1373ق. در هفتاد و نه سالگی در کرند(در نزدیکی کرمانشاه) درگذشت. تشییع جنازه با شکوه او در نجف تا قبرستان وادیالسلام گویای علاقه وافر مردم به او بود. مراسم یادبود رحلت او در عراق، ایران، پاکستان، لبنان و بسیاری از کشورهای مسلمان برگزار شد.