آخرین شعر از زنده یاد قیصر امین پور که هیچ وقت چاپ نشد ...
آخرین شعر از زنده یاد قیصر امین پور که هیچ وقت چاپ نشد به همراه ستد
بر تیر نگاه تو دلم سینه سپر کرد
تیر آمد و از این سپر و سینه گذر کرد
چشم تو به زیبایی خود شیفتهتر شد
همچون گل نرگس که در آیینه نظر کرد
با عشق بگو سر به سر دل نگذارد
طفلی دلکم را غم تو دست به سر کرد
گفتیم دمی با غم تو راز نهانی
عالم همه را شور و شر اشک خبر کرد
سوز جگرم سوخته دامان دلم را
آهی که کشیدیم در آیینه اثر کرد
یک لحظه شدم از دل خود غافل و ناگاه
چون رود به دریا زد و چون موج خطر کرد
بیصبر و شکیبم که همه صبر و شکیبم
همراه عزیزان سفر کرده، سفر کرد
باید به میانجی گری یک سر مویت
فکری به پریشانی احوال بشر کرد
***
انگار حباب را تماشا کردیم
یا رقص سراب را تماشا کردیم
در پرده نه طرحی و نه تصویری بود
تنها خود ِ قاب را تماشا کردیم
***
من سایه ای از نیمه پنهانی خویشم
تصویر هزار آینه حیرانی خویشم
صد بار پشیمانی و صد مرتبه توبه
هر بار پشیمان ز پشیمانی خویشم
عالم همه هرچند که زندان من و توست
از این همه آزادم و زندانی خویشم
تا در خم آن گیسوی آشفته زدم دست
چون خاطر خود جمع پریشانی خویشم
فردایی اگر باشد باز از پی امروز
شرمنده چو حافظ ز مسلمانی خویشم
حافظ مگر از عهده وصف تو برآید
با حسن تو حیران غزلخوانی خویشم
منبع: www.farsnews.com و ...
- ۹۳/۱۱/۰۵
باید به میانجی گری یک سر مویت
فکری به پریشانی احوال بشر کرد