بنام خدایی که انسان آفرید * ز رحمت برایش جهان آفرید

آدرس پی وی تلگرام جهت ارتباط آنلاین: hafeze2@ آدرس کانال تلگرام علوم قرآن و حدیث: quranied@

بنام خدایی که انسان آفرید * ز رحمت برایش جهان آفرید

آدرس پی وی تلگرام جهت ارتباط آنلاین: hafeze2@ آدرس کانال تلگرام علوم قرآن و حدیث: quranied@

بنام خدایی که انسان آفرید  *  ز رحمت برایش جهان آفرید

با سلام...
مرتضی رحیمی هستم.
دانشجوی رشته علوم قرآن از دانشگاه مذاهب اسلامی.
در این وبلاگ سعی دارم تا مطالب درسی، مقالات تقریبی و پاره ای از مطالب گوناگون رو به نمایش بگذارم.

آخرین نظرات
  • ۱۲ آبان ۹۸، ۱۴:۵۳ - عبدالله
    عالی

رویکرد تقریبی علامه طباطبایی در المیزان

شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۰۰ ق.ظ

رویکرد تقریبی علامه طباطبایی در المیزان

مقاله 7، دوره سوم، شماره هفتم، تابستان 1393، صفحه 76-90

نوع مقاله: شماره هفتم

نویسندگان

1حامد جمالی* ؛ 2مصطفی زارعی

1کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث

2دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث

چکیده

تقریب و وحدت میان امت اسلامی، یکی از مهم­ترین مسائلی است که جهان اسلام امروز به آن احتیاج دارد. با این وجود دیده می­شود عده­ای از نامسلمانان به ظاهر مسلمان، به تبعیت از معاندان اسلام، با انگیزه­ها و اهداف مختلف، به دنبال ایجاد اختلاف و تفرقه در میان امت واحده اسلام هستند. این مطلب در حالی است که در میان همه علما و دانشمندان حقیقت­جو و حق­گوی فرق مختلف مذاهب اسلامی، مسئله تفرقه و گسستگی میان مسلمانان و امت اسلامی، منتفی و مردود است. از جمله کسانی که مصداق راستی از این مطلب است، علامه طباطبایی می­باشد. هرچند که چهره تقریبی وی در برابر برخی گرایشها و فعالیتهای علمی ایشان (همانند فلسفه و تفسیر)، کم­رنگ به نظر می­رسد، اما به این معنا نیست که ایشان از بحث مهم و مسئله حیاتی وحدت میان امت اسلامی غافل باشد. در این مقاله نگارنده پس از معرفی علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، سعی دارد تا رویکرد تقریبی علامه را با توجه به روش ایشان در تفسیر المیزان مورد بررسی و شناخت قرار دهد. از این رهگذر مهم­ترین نتیجه به دست آمده آن است که علامه، تقریب و وحدت میان مسلمانان را، راه رستگاری و سعادت آنان معرفی می­کند و خروج از مسیر وحدت ملی و انسجام اسلامی را مایه سقوط در پستیها می­داند. بنابراین ایشان به مصداق گفته خویش، جامه عمل پوشانده و در جای جای تفسیرش از نظریات اهل­سنت استفاده کرده است.

کلیدواژگان

علامه طباطبایی؛ المیزان؛ تقریب مذاهب اسلامی؛ روش تفسیری؛ وحدت اسلامی

مقدمه

همبستگی و اتحاد مسلمانان در هر مرحله­ای از تاریخ، بیانگر پیشرفت و ترقی امت اسلامی بوده و این مطلب از صدر اسلام تاکنون برای ما به اثبات رسیده است. بنابراین تقریب و وحدت میان امت اسلامی متضمن سعادت و پیروزی مسلمانان است. اما آنچه مانع تحقق این امر مهم شده، بروز اختلافات و ایجاد دودستگیها و فاصله گرفتن امت واحده از هم است. تردیدی نیست که نشان دادن تصویر شایسته و برتر از اسلام، نیازمند همکاری میان علمای مختلف از مذاهب گوناگون اسلامی است. علامه طباطبایی نیز از جمله علمایی است که در تفسیر ارزنده خود «المیزان»، به مقوله وحدت مسلمانان و تقریب میان ایشان توجه کرده است. همچنان که از منابع اهل‌سنت در تفسیر خود بهره برده است.

در این مقاله، نگارنده پس از معرفی علامه طباطبایی و تفسیر المیزان، سعی دارد تا آیاتی را که مربوط به اتحاد مسلمانان است، از دیدگاه علامه مورد بررسی قرار دهد، تا دیدگاه علامه در تفسیر المیزان نسبت به اتحاد مسلمانان و تقریب میان آنها روشن شود. همچنین به میزان بهره­مندی علامه از منابع اهل­سنت در این تفسیر پرداخته می­شود.

معرفی اجمالی علامه طباطبایی

علامه طباطبایی در 29 ذی­الحجه سال 1321ق، در تبریز چشم به جهان گشود و تا سال 1344ق در آنجا زندگی کرد. پس از آن جهت تحصیل به نجف اشرف مشرف شد و تا سال 1354ق در آنجا ماند. سپس به تبریز بازگشت و تا سال 1365ق در آنجا سکونت داشت. در نهایت به قم عزیمت نمود و تا آخر عمر در آنجا بود (ر.ک: الاوسی، 1381ش، صص56و57).

علامه از همان کودکی در حلقه­های علمی و نظام حوزوی شروع به تحصیل کرد و سپس به شکل تکامل یافته، با محیطهای علمی تبریز، نجف و قم ارتباط داشت و در این مراکز به تداوم رشد و نمو ابعاد علمی خود اهتمام ورزید. ایشان فقه و اصول را نزد علامه محمدحسین نائینی غروی و علامه محمدحسین کمپانی، فلسفه را نزد حسین بادکوبه­ای و ریاضیات را نزد سید ابوالقاسم خوانساری فراگرفت. همچنین اخلاق و عرفان را نزد استاد محبوب خود، حاج میرزا علی آقا قاضی فراگرفت که ید طولایی در حکمت عملی و عرفان اسلامی داشت (ر.ک: همان، ص65).

ایشان در طول حیات پربرکت خود، آثار ارزشمندی را به زبانهای فارسی و عربی به رشته تحریر درآورد. از جمله مهم­ترین آنها تفسیر المیزان و بدایة الحکمه و نهایة الحکمه به عربی و شیعه در اسلام، قرآن در اسلام و اصول فلسفه به فارسی می‌باشند. ایشان در مدت 80 سال عمر با برکت، پس از کسب معارف الهی، علاوه بر نیل به قله رفیع علم و درایت، در بعد معنوی نیز به والاترین مرتبه از تهذیب نفس، سیر و سلوک، عرفان و خداپرستی که جایز الوصف نیست، رسیده­اند. خدمات و آثار ایشان منشأ خیر و برکتی برای نسل حاضر و نسلهای آینده خواهد بود. بی­گمان علامه جزء شخصیتهای سترگ، برجسته، مؤسس و مؤثر در تفکر معاصر و اندیشه فردا است (ر.ک: هاشم­زاده، 1376ش، ص246؛ امید، 1382ش، ص29. نیز نک: مصلایی­پور، 1391ش، ص358).

تعریف تقریب

تقریب مذاهب اسلامی کوششی جدی برای تحکیم روابط میان پیروان این مذاهب از راه درک اختلافهای موجود میان خود و زدودن پیامدهای منفی این اختلافها و نه اصل اختلافها است. کسی که به «تقریب» فرامی­خواند، به دنبال از میان برداشتن مذاهب و تبدیل آنها به یک مذهب نیست؛ او نمی­خواهد سنی را شیعه و شیعه را سنی کند، بلکه می­خواهد اختلافهایی را که به صورت درد این امت درآمده است، به درمان قطعی و داروی مؤثری برای بیماریهای لاعلاج آن، تبدیل سازد (قمی، 1389ش، ص22). حل اختلافات مذهبی اساساً نمی­تواند بر مبنای ریختن همه آنها در قالب مذهبی خاص صورت پذیرد، بلکه صرفاً به معنی احترام گذاشتن به آرای دیگر مذاهب اسلامی قابل تصور است. مسائل دیگر از قبیل یکسان سازی نظرات راجع به نقش دین، چگونگی حکومت اسلامی، اتخاذ مواضع در مقابل دشمنان و همکاریهای مشترک در باب مسائل دینی جهان اسلام، باید در همین موضع مورد توجه قرار گیرند (حکیم، 1377ش، ص192).

سید جمال­الدین اسدآبادی فضایل اخلاقی را مایه مودت و نزدیکی مسلمانان به یکدیگر می­داند و مسلمانان را بدان فرامی­خواند: «لازمه هر فضیلت اخلاقی، این است که دارندگان آن فضایل، نسبت به هم نزدیک و مأنوس می­شوند، در نتیجه وحدت و یگانگی میان مسلمانان به وجود می­آید. میزان این وحدت و همبستگی بسته به میزان رسوخ آن فضایل اخلاقی در نفوس انسانها است» (جمعی از نویسندگان حوزه، 1375ش، صص142و143).

روشن است که تقریب میان مذاهب اسلامی و توحید صف امت در برابر دشمنان اسلام، یکی از آرزوهایی است که همه مصلحان جهان اسلام در سر می­پرورانند. اسلام همه بنیادها و پایه­های مادی مطرح برای وحدت را نفی کرده، بر وحدت باورها و همبستگی قلبی، پای فشرده است. بر این اساس، سرچشمه­ها و محورهای وحدت را نهفته در این موارد می­داند: قرآن کریم، سنت شریف نبوی و مرجعیت تفسیری ائمه اهل­بیت(ع) درباره قرآن و سنت (تسخیری، 1386ش، صص61-67).

روش تفسیری علامه طباطبایی در المیزان

امتیاز تفسیر در عصر جدید آن است که به آن رنگ ادبی ـ اجتماعی داده شد (ر.ک: قهستانی، 1376ش، ص207). نخست باید مطالبی را که قرآن به صورت کلیدی به آنها پرداخته است، روشن کرد، سپس معانی قرآن را با توجه به این مطالب کلیدی و نکات ظریف که هدف قرآن است، با اسلوبی جالب و جذاب مشخص نموده و بعد از آن نص قرآن را به آنچه در جهان مربوط به سنن اجتماع و نظم و پیشرفت معنوی و مادی است، تطبیق داد. گرچه گروهی این نوع تفسیر را پسندیده دانسته، ولی عده­ای با آن موافقت ننموده­اند. تفسیر المیزان جزء مشهورترین کتبی است که مؤلف در آن به تفسیر رنگ ادبی ـ اجتماعی داده است (هاشم­زاده، 1376ش، ص246). روش کلى علامه در این تفسیر، به ترتیب ذیل مى‏باشد:

1. هنگام تفسیر هر سوره، آیات را به بخشهایى تقسیم مى‏کند. بدین خاطر که آیات داراى سیاق واحد مى‏باشند، یا یکى از اهداف سوره را دربر دارند.

2. در آغاز تفسیر هر سوره، هدف اساسى سوره و آیات آن را بیان مى‏کند. از آن رو مى‏کوشد تا سوره را به طور مستقل براساس مضامین و مقاصدش مورد بررسى قرار دهد. بنابراین معتقد است ـ همچنان که مفسران معاصر نیز اذعان دارند ـ تمام سوره‏ها از نوعى هماهنگى و تمامیّت برخوردارند که میان قسمتهاى یک سوره یا میان یک سوره و سوره‏اى دیگر یافت نشود. بنابراین، هر سوره هدف و منظور خاصى را دنبال مى‏کند و در صدد بیان معناى خاصى است و هدف سوره، جز با در نظر گرفتن تمام معانى آن تأمین نمى‏گردد (طباطبایی، 1417ق، ج1، ص16).

3. در آغاز تفسیر هر سوره، آیات مکّى و مدنى را مشخص مى‏کند و گاهى آرای مختلف در این رابطه را مورد بررسى قرار مى‏دهد و چه بسا بعضى از این آرا را از آن جهت که با سیاق کلى آیات مخالفت دارد، مردود مى‏شمارد.

4. با استفاده از کتب لغت و تفسیر و بدون پرداختن به گفتار همه اهل لغت، معانى کلماتى را توضیح مى‏دهد که در بیان معنى و روشن شدن مقصود آیه سهیم هستند.

5. گاهى یک حالت یا بیش از آن، از اشکال و حالات بلاغت مانند: اسلوب التفات، نکره آوردن، حذف، استعاره و اسلوبهاى دیگر را در آیه‏اى ذکر مى‏کند، تا نکته یا مطلبى را روشن نماید.

6. علامه براساس اصل «سیاق» ـ که در بیان معناى آیه از آن استفاده مى‏کند ـ به تفکّر و تدبّر در آیه مى‏پردازد.

7. علامه با در نظر گرفتن سیاق آیات، بعضى از آیات را به کمک بعضى دیگر تفسیر مى‏کند.

8. در بسیارى موارد، علامه آرای مفسران را ذکر مى‏کند. بعضى از آنها را مورد استفاده قرار داده و برخى را به نقد و بررسى مى‏گذارد، حتى ممکن است آزاداندیشى وى را به مخالفت با اغلب مفسران وادارد. نقدهای المیزان بر دیگران در دو دسته قابل بررسی است: الف) نقدهایی که در ارتباط با قرآن و سنت هستند. ب) نقدهای مربوط به ابزار و مقدمات تفسیر. در دسته نخست، اشکالاتی چون ناسازگاری با ظاهر آیات، سیاق آیه، صدر و ذیل آیه، اسلوب قرآن، اسلوب عربی و ... مطرح شده است. در دسته دوم، مواردی چون بهره­جویی از قواعد نحوی، تاریخ، شناخت مکی و مدنی، مطلق­انگاری علوم تجربی، مغایرت با ضرورت دین و اصول عقلایی به عنوان نقدهای ایشان بر مفسران مطرح شده است، مثلاً علامه طباطبایی گاهی در نقد آرای دیگران می­نویسد: این تفسیر با دیگر آیات قرآن، همساز نیست (طباطبایی، 1417ق، ج2، صص279و280).

برای مثال علامه ذیل آیه ولایت «اِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَاکِعُون» (مائده، 55)، به نقل از یکی از مفسران اهل­سنت، می­آورد: «وحدت سیاق این آیات را نمی‌پذیریم؛ زیرا یقیناً پاره­ای از آیات سوره مائده به گواه محتوای آنها و روایاتی که در شأن نزولشان وارد شده، پیش از حجة­ الوداع نازل شده است و نیز روایات فراوانی از طریق شیعه و اهل­سنت وارد شده که دلالت دارد بر اینکه این آیه در شأن امام علی(ع) هنگامی که انگشتری خود را صدقه داد، نازل شده است، بنابراین این آیه شامل عموم مردم نمی­شود» (رشیدرضا، بی­تا، ج6، صص222و441). علامه با بیان این مطلب نشان می­دهد که به آرا و نظرات اهل­سنت توجه دارد و نه تنها با نگاهی جزمی و خشک به آن نمی­نگرد، بلکه از ایشان بهره می­برد و به آن استناد می­کند.

9. علامه در موارد بسیارى با ذکر کلمه «اقول: نگارنده گوید»، روایات وارده در بحثهاى روایى را بررسى مى‏کند. گاهى روایت را ضعیف شمرده و گاهى آن را توجیه و تأیید مى‏کند. علامه طباطبایی روایات را بر دو دسته تقسیم کرده است: الف) روایات فقهی (روایات مربوط به حوزه‌ احکام). ب) روایات معارف (شامل روایات حوزه‌ عقاید و اخلاق).

10. در تأیید صحت مطالب عنوان شده در قسمت «بیانات»، مباحث عقلى، علمى، فلسفى، اجتماعى و تاریخى را به طور مبسوط آورده است‏.

11. افکار و مفاهیم موجود در عصر حاضر، مورد نظر علامه قرار گرفته، بنابراین با توجه به نیازهاى زمان، به بحث در بعضى از این امور پرداخته و مباحث مستقلى را به آنها اختصاص داده است، مانند: بررسى مسئله ارتباط مسلمانان با یکدیگر در جامعه اسلامى (Http://www.askdin.comthread16253.htmi).

روش برخورد با آیات تقریب­گرا در المیزان

علامه طباطبایی اذعان دارد: یک سلسله اختلافاتی میان انسانها وجود دارد که دنیوی و برخاسته از فطرت استخدام­گریِ انسان است که زندگی خود را در پیوند با دیگران و وابسته به آنها می­بیند و بدون آن، زندگیِ فردی سخت و ناشدنی جلوه می­کند (طباطبایی، 1417ق، ج2، ص134). همین میل به اجتماع که خود امری برخاسته از فطرت آدمی است، منازعات و اختلافاتی را موجب می­گردد و زندگی فردی و اجتماعی را مورد تهدید قرار می­دهد. برای رفع این اختلافات، گریزی از وجود قوانین اجتماعی نیست. این قوانین یا از سوی انسان وضع می­شود و یا از وحی الهی به دست می­آید. قوانین انسانی نمی­تواند رافع این اختلاف باشد؛ زیرا اگر فطرت که عامل اختلاف هم هست، بخواهد عامل اجتماع نیز باشد، دست کم اختلافاتی را که برخاسته از خود او است، رفع نخواهد کرد. تاریخ بشری هم حکایت از همین دارد که قوانین بشری نتوانسته است اختلافات را از میان بردارد (همان، ج1، ص116). علامه در تفسیر المیزان به این­گونه آیات که به وحدت و مصالح انسانها توجه دارند، اهمیتی ویژه می­دهد و آنها را به طور کامل بررسی کرده است، خصوصاً در مورد برادری و اخوت میان مسلمانان. از آن جمله می­توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیم» (حشر، 10)؛ «و [نیز] کسانى که بعد از آنان [مهاجران و انصار] آمده‏اند [و] مى‏گویند: پروردگارا، بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى، و در دلهایمان نسبت به کسانى که ایمان آورده‏اند [هیچ گونه‏] کینه‏اى مگذار. پروردگارا، راستى که تو رئوف و مهربانى». این آیه دعایى است از مهاجر و انصار به جان خودشان، و به جان مؤمنانى که قبل از ایشان بودند، دعایى است به مغفرت. اگر مسلمانان قبل از خود به «اخوان» تعبیر کردند، براى این بود که اشاره کنند به اینکه ایشان را از خود مى‏دانند؛ یعنی در اصل یکی هستند و وحدت دارند. همچنان که قرآن درباره همه مسلمانان فرموده است: «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ» (نساء، 25). پس مسلمانان یکدیگر را دوست مى‏دارند، همان­طور که خود را دوست مى‏دارند، و براى یکدیگر دوست مى‏دارند آنچه را که براى خود دوست مى‏دارند (طباطبایی، 1417ق، ج19، ص359).

2. «وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیم‏» (انفال، 63)؛ «و بین دلهایشان الفت ایجاد کرد. اگر تمام آنچه را روی زمین است، صرف می‌کردی که بین آنان، الفت دهی، نمی‏توانستی، ولی خداوند بین آنها الفت ایجاد کرد! همانا او توانا و حکیم است». راغب مى‏گوید کلمه «الف» به معناى اجتماع یا التیام است، و آیه ‏«أَلَّفَ بَیْنَهُمْ» و همچنین الفت به همین معنا است، و کلمه «إلف و آلف» به معناى مألوف است، آیه ‏«إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ» نیز به این معنا است (راغب اصفهانی، 1387ش، ج1، ص183).

خداوند متعال خلقت بشر را براساس زندگى اجتماعى قرار داده؛ چون قوا و ابزارى که در فرد فرد انسان است، قاصر از این است که تمامى حوایج و ضروریات زندگى او را تأمین نماید و او ناگزیر از این است که به طور دسته جمعى زندگى کند. همه اوصاف و غریزه‏هایى باطنى که در دلهاى افراد اجتماع نهفته است، و خواه ناخواه در مسیر زندگیشان در خلال اعمال و برخورد فعالیتها جلوه نموده است و بعضى از آنها با بعضى دیگر اصطکاک پیدا مى‏کند، و همین اصطکاکها است که موجب بروز فتنه‏ها و مصایب اجتماعى گشته، مردم را به هلاکت انداخته و زراعت و نسل را به نابودى تهدید مى‏کند، شاهد این معنا حوادثى است که در همه اعصار در میان همه اقوام جریان داشته است. همچنان است که قرآن درباره تأثیر اختلاف اوضاع و احوال در زندگى انسان مى‏فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً» (معارج، 19و20) و «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» (یوسف، 53) (طباطبایی، 1417ق، ج9، ص158).

در این میان امت اسلام است که خداوند بر او منت نهاد و صفت رذیله بخل را از دلهاى آنها زدود و میان دلهاى آنها ایجاد الفت نمود. همچنان که فرموده است: «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» (عنکبوت، 64)؛ «و نیست این زندگى دنیا مگر لهو و لعب، و همانا خانه آخرت، تنها آن زندگى است، اگر مى‏دانستند». وقتى مسلمانان سنت الهى را سنت خود قرار دهند و خواهش دلهاى خود را از تمتع به مادیات که هدفى حیوانى و غرضى مادى است، به سوى این تمتع معنوى بگردانند که هیچ تزاحم و محرومیتى در آن نیست، قهراً خشم و دشمنى از دلهایشان زایل گشته و جانهایشان از بخل و غلبه هوى و هوس رهایى یافته، به لطف خدا برادران یکدیگر مى‏شوند، و آن­چنان که باید رستگار مى‏گردند (طباطبایی، 1417ق، ج9، ص161).

3. «إِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُون» (توبه، 11)؛ «پس اگر (کسانی) توبه کنند و نماز بر پاى دارند و زکات بپردازند، برادران دینى شما هستند. و آیات [خود] را براى گروهى که مى‏دانند، به روشنى بیان مى‏کنیم». ‏«فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ» مقصود از آن این است که بفرماید در صورتى که توبه کنند، با سایر مؤمنان در حقوقى که اسلام آن را معتبر دانسته است، مساوى خواهند بود. اگر در این آیه و در آیه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات، 10)؛ «مؤمنان برادران یکدیگرند»، مسئله تساوى در حقوق را به برادرى تعبیر کرده، براى این است که دو برادر دو شاخه هستند که از یک تنه جدا و منشعب شده‏اند و این دو در همه شئون مربوط به اجتماع خانواده و در قرابتى که با اقربا و فامیل دارند، مساوى هستند.

برادر خوانده شدن مؤمنان در قرآن کریم به نحو مجاز و استعاره نیست، بلکه آثارى بر آن مترتب است‏. از آنجا که براى این اخوت احکام و آثارى شرعى است، بنابراین قانون اسلام آن را همانند برادرى حقیقى میان مسلمانان معتبر کرده است که مانند برادرى طبیعى عیناً آثارى عقلى و دینى بر آن مترتب مى‏شود. بنابراین، اگر قرآن این معنا را برادرى نامیده، این نامیدنش به طور مجاز و استعاره نبوده است، بلکه یک نحوه برادرى جدى است، همچنان که از رسول خدا(ص) نقل شده که فرمود: مردم با ایمان نسبت به هم برادرند، و پایین‏ترین ایشان کارهایى که به عهده مؤمنان است، در ذمه خود انجام مى‏دهند (یعنى مؤمنان تا جایى که بتوانند به هم کمک مى‏کنند) (طباطبایی، 1417ق، ج9، ص212). این آیه نشان می­دهد مسلمانان نیز باهم برادرند و حفظ وحدت در میان آنان عمل به سخن پیامبر(ص) است.

4. «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ» (انبیاء، 92)؛ «[گفتیم:] این است امت شما که امتی واحده (یگانه) است [با یک هدف و یک خدا]، و من پروردگار شمایم، پس مرا بپرستید». کلمه «امة» به معناى جماعتى است که مقصد واحدى آنها را جمع کرده باشد. خطاب در آیه شریفه به طورى که سیاق به آن گواهى مى‏دهد، خطابى است عمومى، که تمامى افراد مکلف بشر را دربر مى‏گیرد. مراد از امت در اینجا نوع انسان است، که معلوم است نوع براى خود وحدتى دارد، و همه انسانها در آن نوع واحدند (طباطبایی، 1417ق، ج14، ص456).

معناى آیه این است که این نوع انسانى، امت شما بشر است، و این هم واحد است، (همه در انسانیت یکى هستند)، پس امت واحده‏اى هستید و من ـ الله واحد تعالى ـ پروردگار شما هستم. بعضى‏ گفته‏اند مراد از امت، دین است، و اشاره در کلمه «هذه» به دین اسلام است که دین همه انبیا بوده است و مراد از اینکه فرمود «امت واحده‏اى است»، این است که اجتماع انبیا و بلکه اجماعشان بر آن است. پس معناى آیه این است که ملت اسلام ملت شما است، که واجب است حدود آن را حفظ کنید (طبرسی، 1372ش، ج7، ص62).

5. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» (حجرات، 10)؛ «جز این نیست که مؤمنان با یکدیگر برادرند، پس میان برادرانتان را اصلاح کنید و از خدا بترسید، امید که مورد رحمت قرار گیرید».

اگر این آیه ارتباط بین مؤمنان را منحصر کرد در ارتباط اخوت، براى این بود که مقدمه و زمینه‏چینى باشد، براى تعلیلى که براى حکم صلح مى‏آورد، و مى‏فرماید «پس بین دو برادر خود اصلاح کنید»، و در نتیجه بفهماند این دو طایفه‏اى که شمشیر به روى یکدیگر کشیدند، به خاطر وجود اخوت در بین آن دو، واجب است که صلح در بینشان برقرار گردد (طباطبایی، 1417ق، ج18، ص498). اینکه در جمله مورد بحث فرمود: «فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ» با اینکه مى‏توانست بفرماید «فاصلحوا بین الاخوین»، براى این بود که در کوتاه­ترین عبارت، لطیف­‏ترین بیان را کرده باشد؛ چون جمله مورد بحث دو چیز را مى‏فهماند: اول اینکه دو طایفه‏اى که باهم جنگ مى‏کنند، برادر یکدیگرند و باید صلح بین آن دو برقرار شود، دوم اینکه سایر مسلمانان هم برادر هردو طرف جنگ هستند، و آنان باید رعایت برادرى و اصلاح را در بین هردو طایفه بنمایند (همان، ج18، ص499). پس این آیه نیز می­فهماند که مسلمانان برادر همدیگر هستند.

6. «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثِیراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً» (نساء، 1)؛ «اى مردم بترسید از پروردگار خود، آن خدایى که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقى بسیار در اطراف عالم از مرد و زن برانگیخت و بترسید از آن خدایى که به نام او از یکدیگر مسئلت و درخواست مى‏کنید (خدا را در نظر آرید) و درباره ارحام کوتاهى مکنید، که همانا خدا مراقب اعمال شما است».

«یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ» در این آیه مى‏خواهد مردم را به تقوا و پروا داشتن از پروردگار خویش دعوت کند، مردمى که در اصل انسانیت و در حقیقت بشریت باهم متحدند و در این حقیقت بین زنشان و مردشان، صغیرشان و کبیرشان، عاجزشان و نیرومندشان، فرقى نیست، دعوت کند تا مردم درباره خویش به این بى­تفاوتى پى ببرند، تا دیگر مرد به زن و کبیر به صغیر ظلم نکند، و با ظلم خود مجتمعى را که خداوند آنان را به داشتن آن اجتماع هدایت نموده، آلوده نسازند (طباطبایی، 1417ق، ج4، ص213). از ظاهر سیاق آیه نیز برمى‏آید که مراد از نفس واحده، آدم(ع) و مراد از زوجها، حوا باشد که پدر و مادر نسل انسان هستند، که ما نیز از آن نسل مى‏باشیم و به طورى که از ظاهر قرآن کریم برمى‏آید، همه افراد نوع انسان به این دو تن منتهى مى‏شوند، همچنان که از آیه ذیل همین معنا برمى‏آید: «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ، ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها» (زمر، 6)؛ «همه شما را از یک نفس خلق کرد، نفسى که پس از خلقتش همسرش از او خلق شد» (طباطبایی، 1417ق، ج4، ص215). ما مسلمانان خود نیز علاوه بر اینکه در نوع خلقت طبق سخن خداوند متعال یکی هستیم، و یک دین واحد داریم و یک امت واحده هستیم، چرا اتحاد نداشته باشیم و پیوند برادریمان را محکم­تر نکنیم؟

بهره­مندی از منابع اهل­سنت در المیزان

علامه در تفسیر المیزان علاوه بر منابع شیعی از منابع اهل­سنت نیز بسیار استفاده کرده است، تا همکاری و تعاون پیروان مذاهب اسلامی براساس اصول مسلّم و مشترک اسلامی و اتخاذ موضع واحد در برابر دشمنان اسلام و احترام به التزام قلبی و عملی هریک از مسلمانان به مذهب خود (تسخیری، 1386ش، ص148) را در تفسیرش مورد اهتمام قرار داده باشد. در ذیل به برخی از منابع مورد استفاده از اهل­سنت اشاره می­گردد:

1. منابع تفسیرى: جامع البیان عن تأویل آی القرآن،‏ محمد بن جریر طبرى؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، محمود بن عمر زمخشرى؛ مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر)، فخرالدین محمد بن عمر رازى؛ ارشاد العقل السّلیم الى مزایا القرآن الکریم (تفسیر ابوالسعود)، ابوالسعود محمد بن محمد عمادى؛ روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانى،‏ سید محمود آلوسى؛ تفسیر المنار، سید محمد رشیدرضا؛ الجواهر فى تفسیر القرآن،‏ طنطاوى جوهرى.

2. منابع لغوی: الصّحاح، اسماعیل بن حماد جوهرى؛ لسان العرب، ابن­منظور؛ المصباح المنیر، احمد بن محمد فیومى؛ القاموس المحیط، محمد بن یعقوب فیروزآبادى؛ الزهر فى علوم اللغة، جلال­الدین سیوطى.

3. منابع روایی: احکام القرآن، جصاص ابوبکر احمد بن على رازى؛ العرائس فى قصص الأنبیاء، ابواسحاق احمد بن ابراهیم؛ الجامع لأحکام القرآن، ابوعبدالله قرطبى؛ معالم التنزیل معروف به الخازن، علاءالدین على بن محمد بن ابراهیم؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن­کثیر؛ فتح القدیر، محمد بن على شوکانى؛ صحاح سته؛ جامع الاصول لأحادیث الرسول، ابن­اثیر جزرى.

4. دیگر منابع: الاستیعاب فى معرفة الاصحاب، ابن­عبدالبر؛ الاصابة فى تمییز الصحابه، ابن­حجر عسقلانى؛ حلیة الأولیاء، ابونعیم اصفهانى؛ دلائل، ابوبکر احمد بن حسین بیهقى؛ ربیع الأبرار، محمود بن عمر زمخشرى؛ زاد المعاد، ابن­قیم جوزیه؛ تهذیب التهذیب، ابن­حجر عسقلانى.

تحلیل نگاه تقریبی علامه طباطبایی در المیزان

علامه طباطبایی از تقریب با عنوان مقوله وحدت اجتماعی یاد نموده است و از آن به عنوان نیرو و ابزار پایه­ای جامعه اخلاقی مطلوب نام می­برد و بیان می­دارد: دستور به یادآوری و متذکر شدن خداوند به نعمت اتحاد و یگانگی، مطابق دأب قرآن شریف است، تا دعوت به وحدت ملی و انسجام اسلامی براساس خیر و هدایت را صحیح بنا گذارده باشد، نه اینکه دستور به تقلید عامیانه و کورکورانه داده باشند؛ زیرا از روش تعلیم الهی بسی به دور است که مردم را از یک طرف به سعادت و علم دعوت کند و از جانب دیگر آنان را به منجلاب تاریکی و جهل نگه دارد. دلیل اصلی دعوت به اتحاد و انسجام اسلامی، همانا مشاهداتی است که افراد جامعه از تلخی دشمنیها و شیرینی دوستیها و برادریها نموده­اند و همچنین برای سعادت و نیک­بختی خودشان و رسیدن ایشان به رستگاری است (طباطبایی، 1417ق، ج2، ص280). همچنین می­گوید: اجتماعی که اساسش بر پایه اختلاف و عقاید متشتت نهاده شود، به ناچار امیال نفسانی و زورگویی فردی در آن حکومت کرده و به پست­ترین زندگیها آن را سوق می­دهد. در چنین جامعه­ای همیشه جنگ و جدل حکومت داشته و راه فنا و نیستی به روی افرادش باز است. اجتماعی که هدف واحد و روشنی نداشته باشد، در آتش جهالت و نادانی به سر می­برد و از چاهی که در آن سقوط کرده، راه نجاتی نخواهد داشت (همان، ج2، ص284).

علامه معتقد است مهم­ترین هدفی که اسلام در تعالیم خود دنبال می­کند، صلاح و مصلحت اجتماع و اصلاح عموم است، انسانها اگرچه فرد فرد هستند و هر فردی ویژگیها و خیر و شر مخصوص به خود را دارد، ولی یکی از ویژگیهای طبیعی و مشترک تمام آنها، مدنیت یا اجتماع گرایی است، و سعادت هر شخصی، در بستر اجتماعی که در آن زندگی می­کند، شکل می­گیرد، به همین دلیل اهتمام اسلام به اجتماع بسیار جدی است و حتی بخشی از عبادتهای خود را در قالبهای اجتماعی از مسلمانان خواسته است (همان، ج14، ص156).

این دیدگاه علامه که معتقد است حاکمیت و حکومت در اسلام به فرد یا گروه خاصی تعلق ندارد، موضوع مهمی است. حدود 1400 سال در جهان اسلام و به ویژه در اهل­سنت، بر قریشی بودن حاکم تأکید می­شود. علامه با استفاده از خطابهای قرآن کریم به عموم مسلمانان که بسیار فراوان­اند، نکته مهمی را مورد توجه قرار داده و آن ضرورت عملی شدن احکام و اهداف اسلام است. طبیعی است که اگر تحقق برنامه­ها و احکام اسلام، هدف اصلی و جوهره سیاست اسلامی قلمداد شود، که به عهده همه مؤمنان است، هر آن کس که بهتر می­تواند این برنامه­ها و احکام را عملی کند، برای حکومت شایسته­تر است. به هر حال علامه طباطبایی معتقد است در این زمان که پیامبر اکرم(ص) وفات نموده و امام عصر(عج) نیز از دیده­ها پنهان است، امر حکومت به دست تمام مسلمانان است و آنان موظف هستند با در نظر گرفتن روش و سیره رسول خدا(ص) حاکمی را انتخاب کنند و در این روند، هیچ حکمی از احکام الهی نباید تغییر کند (قهستانی، 1376ش، ص164).

علامه در تفسیر المیزان آورده است که در الدر المنثور سیوطی، ابن­مردویه و بیهقی، از جابر بن عبدالله روایت کرده­اند که گفت: در روز بین ایام تشریق (یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذی­الحجه که روز میانش دوازدهم می­شود)، رسول خدا(ص) برای ما خطبه وداع را ایراد کرد و فرمود: ای مردم آگاه باشید که پروردگارتان یکی است، آگاه که پدرتان یکی است، و آگاه که هیچ فضیلتی برای عربی بر غیرعربی نیست، و هیچ غیرعرب بر عرب فضیلتی ندارد، هیچ سیاهی بر سرخی، و هیچ سرخی بر سیاهی فضیلت ندارد، مگر به تقوا، که گرامی­ترین شما نزد خدا باتقواترین شما است، با شما هستم آیا ابلاغ کردم؟ همه گفتند: بله یا رسول الله(ص)، فرمود پس حاضران به غایبان برسانند (طباطبایی، 1417ق، ج18، ص529). در نتیجه علامه رسالت دین از نگاه قرآن را از آیه 213 سوره بقره برداشت می­کند. خداوند تبارک و تعالی در این آیه می­فرماید: «مردم قبل از بعثت انبیا همه یک امت بودند، خداوند به خاطر اختلافى که در میان آنان پدید آمد، انبیایى به بشارت و انذار برگزید و با آنان کتاب را به حق نازل فرمود تا طبق آن در میان مردم و در آنچه اختلاف کرده‏اند، حکم کنند. این بار در خود دین و کتاب اختلاف کردند و این اختلاف پدید نیامد، مگر از ناحیه کسانى که اهل آن بودند و انگیزه‏شان در اختلاف حسادت و طغیان بود. در این هنگام بود که خدا کسانى را که ایمان آوردند، در مسائل مورد اختلاف به سوى حق رهنمون شد و خدا هر که را بخواهد به سوى صراط مستقیم هدایت مى‏کند» (ر.ک: بابایی، 1384ش، ص6).

درباره روش تقریبی علامه طباطبایی در تفسیر المیزان مطلب قابل توجهی تألیف و نوشته نشده است. تا به حال کسی به این بحث به صورت مجزا نپرداخته است. تفسیر المیزان در یک نگاه، تفسیری جامع و کامل است؛ زیرا به جنبه­های مختلف تفسیری در طول تفسیر اشاره شده است و کمتر روش و مشی و منهجی است که علامه از آن غافل مانده باشد. افق باز و دید چند بعدی علامه که در تفسیرش انعکاس یافته است، این خاصیت و مزیت را ایجاد می­کند که ما امروزه مباحث تطبیقی و تقریبی را در این تفسیر پیگیری کنیم. علامه طباطبایی در بخشهای مختلفی همچون روایی، تفسیری و فلسفی، از منابع اهل­سنت استفاده کرده است.

بنابراین روش تقریبی علامه در المیزان از این قرار است: 1. بررسی ارتباط مسلمانان با یکدیگر و پرداختن به مباحث تقریبی و وحدت برانگیز در ذیل آیات مربوطه. 2. استفاده از منابع اهل­سنت و تأیید نظرات آنها در موارد متعدد. علامه طباطبایی، سعی در بیان حقایق مکشوف آیات الهی دارد، بنابراین مطالب مورد استفاده را چه از سنی و چه از شیعه استخراج نموده و در تفسیر خود به کار برده است.

نتیجه

1. بی شک علامه طباطبایی(ره)، از جمله علمایی است که به مسئله وحدت و انسجام میان مسلمانان توجه نموده­اند و نیل به سعادت را در گرو تقریب و وحدت امت اسلامی می­دانند؛ زیرا تقریب و وحدت میان امت اسلامی از جمله مباحثی است که در قسمتهای مختلف تفسیر المیزان انعکاس یافته است.

2. با توجه و دقت در تفسیر المیزان به این نکته دست خواهیم یافت که علامه طباطبایی سعی و اصرار بر ارائه نظر فرقه و مذهب خاصی ندارد، بلکه نظرات مفسران مشهور را نقل می­کند و سپس از آنان نتیجه می­گیرد و نظر مختار را ارائه می­دهد. بنابراین به آرای دیگران احترام می­گزارد؛ زیرا معتقد است حل اختلافات مذهبی اساساً نمی­تواند بر مبنای ریختن همه آنها در قالب مذهبی خاص صورت پذیرد.

3. علامه در تفسیر المیزان علاوه بر منابع شیعی از منابع اهل­سنت نیز استفاده کرده است، تا همکاری و تعاون پیروان مذاهب اسلامی، براساس اصول مسلّم و مشترک اسلامی و اتخاذ موضع واحد در برابر دشمنان اسلام را در تفسیرش نیز مورد اهتمام قرار داده باشد.

4. مهم­ترین هدف اسلام در تعالیم خود، صلاح و مصلحت اجتماع و اصلاح عموم است. انسانها اگرچه فرد فرد هستند و هر فردی ویژگیها و خیر و شر مخصوص به خود را دارد، ولی یکی از ویژگیهای طبیعی و مشترک تمام آنها مدنیت یا اجتماع گرایی است و سعادت هر شخصی در بستر اجتماعی که در آن زندگی می­کند، شکل می­گیرد. به همین دلیل اهتمام اسلام به اجتماع بسیار جدی است. حتی بخشی از عبادتهای خود را در قالبهای اجتماعی از مسلمانان خواسته است. بنابراین رویکرد اسلام به مقوله روابط میان مسلمانان، یک رویکرد تقریب­گرا و وحدت­برانگیز است. علامه طباطبایی از این مهم غافل نبوده و در تفسیر خود به آن اهتمام داشته است.

مراجع

1. قرآن کریم.

2. امید، مسعود، نظری به زندگی و برخی آرای علامه طباطبایی، تهران، انتشارات سروش، چاپ دوم، 1382ش.

3. الاوسی، علی، روش علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ترجمه سید حسین میرجلیلی، تهران، شرکت چاپ و نشر بین­الملل، چاپ اول، 1381ش.

4. بابایی، حبیب­الله، «نظریه وحدت در فلسفه دین از منظر علامه طباطبایی»، مجله آینه پژوهش، شماره پنجم، آذر 1384ش.

5. تسخیری، محمدعلی، درباره وحدت و تقریب مذاهب اسلامی، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، چاپ دوم، 1386ش.

6. جمعی از نویسندگان حوزه، سید جمال، جمال حوزه­ها، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1375ش.

7. حکیم، محمدباقر، وحدت اسلامی از دیدگاه قرآن و سنت، ترجمه عبدالهادی فقهی­زاده، تهران، مؤسسه انتشاراتی تبیان، 1377ش.

8. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ترجمه حسین خداپرست؛ زیر نظر عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، چاپ اول، 1387ش.

9. رشیدرضا، سید محمد، تفسیر المنار، بیروت، دارالفکر، بی­تا.

10. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1417ق.

11. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، چاپ سوم، 1372ش.

12. قمی، محمدتقی، سرگذشت تقریب «یک فرهنگ؛ یک امت»، ترجمه محمد مقدس، مقدمه و ملحقات: سید هادی خسروشاهی، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1389ش.

13. قهستانی، حبیب­الرحمن، «ارزیابی تفاسیر و روشهای تفسیری»، آوای تقریب، گزیده مقالات هشتمین کنفرانس بین‌المللی وحت اسلامی، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فقه، چاپ اول، تیر 1376ش.

14. مصلایی­پور، عباس؛ و جمالی، حامد، «تأثیر آموزه­های اخلاقی ـ عرفانی علامه قاضی بر علامه طباطبایی»، مجموعه مقالات برگزیده کنگره ملی بزرگداشت آیت­الله سید علی آقا قاضی(ره)، تبریز، انتشارات نور ولایت، پاییز 1391ش.

15. هاشم­زاده، محمدعلی، «کتاب­شناخت المیزان»، فصلنامه پژوهشهای قرآنی، تابستان 1376ش.

16. Http://www.askdin.comthread16253.htmi


منبعhttp://hablolmatin.dmsonnat.ir

  • حقیر ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی